عزیز گوش و جان و نوازنده روح یک ملت ، صعود حلقوم تو بر قله عشق و عاشقی مبارک باد . ، تو بذر آواز عشق را در بین خس و خاشاک سر زمینم از پنهان سیاه چاله های استبداد رهانیدی ، سپاس . تو گفتی من خاک پای آن خس و خاشاکم ، و […]
آهای ، شما که آزادید ، ما را فریاد کنید. مستطیل شش ضلعی ، خانه جدید من ؟!. چشمانم را بستند ، در بین راه هر آنچه نا شایست بود نثارم کردند و اکنون من در خانه جدیدم مسکن کردم . آهای شما که آزادید ما را فریاد کنید . ساعت ها فکر کردم ، […]
فردا یک معبد میسازم ، معبدی بی درو پیکر ، بی سقف ، بی دیوار ، ترا بر دوش به ان معبد می برم ، ما به نماز می ایستیم ، با هستی این همانی می جوئیم . در آن معبد من اذان می گویم و تو ساکت باش ، تو نماز بگذار و من […]
بنام تو که ، هر کوشش هم سوی با هستی را ارج می نهی . خِمِر های سرخ کامبوج خِمِر های سیاه و سفید ………… دو کشتار در دو وطن ، بدست دو بی وطن . ساعت زمان ، ایستاده بود تا دنده عوض کند ، میخواست چرخ زمان را متوقف کند، چه چشم […]
تا هستی بر پا ست بنام تو . روزی که چینی ها از ایران میروند ، آخرین لبخند قاضی منصوری ، نامه ای از ولایت ؛ ” سلام هم ولایتی ؛ امیدوارم در ولایت غربت ، غریب تندرس باشید و همه چیز بر وفق مراد تون باشه . میخواستم بگم از روزی که شما […]
میخواستم برای هیجدهمین بهار به خزان نشسته عمر زیبایت چیزی بنویسم ، دیدم جنگل عمرم آتش گرفته ، رفتم آبی از سر چشمه دیدگانم برای خاموش کردن آتش بیاورم ، یافتم که ، آب هر دو دیده از سر چشمه خشکیده است . من هم آتش را رها کردم ، بگذار بسوزاند نش ادامه بده […]
تو ، تنها جاری شدن اشکی را که در پیش پایت می ریزم میبینی !! این سیلابی است که از کوهسار فراغ تو فوران زده ، دشت قلب منتظرم را شستشو داده و بر فراز قله های صورتم اسرار آن عشق را از نهان به عیان آورده . در کوچه ، به انتظار عبور تو […]
بنام تو که ، از هر بندی آزادی . تقدیم به ماندگانی که ، در پس اعدام رفته گانشان ………. دیشب در حالی که ستارگان آسمان زمین را شماره میکردم ……………. آن روزها که ، ما هم اجازه نفس کشیدن در خانه مادری ام را داشتم و شب ها بهنگام خوابیدن بر آن پشت بامهای […]
الو دفتر خداوند ؟ بله بفرمائید ، سلام ، من نادر انتظام هستم از زمین تلفن می کنم ، بفرمائید ، کارتان چیه ؟ میخواستم با حضرت خداوند صحبت کنم ، چکار داشتید ؟ کارتان را بفرمائید تا من بعرض شان برسانم ، نمیشه با خودشان حرف بزنم ؟! نه خیر ، چرا ؟ باید […]
عید فطر ، لحظه تلاقی دو نگاه ، بر انسان فطری مبارک باد . اغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرض ، پدید آورنده هستی ، چه کسی را بجز وجود عزیز تو به سروری انتخاب کنم . پدید آورنده هستی ، تنها ترا به سروری خود در هر دو جهان انتخاب کردم […]