روزه و زمضان

بدست • 10 جولای 2012 • دسته: نوشتار

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

سلام بر هر رمضان ، و بر اهالي اين شهر، و بر جهان هستي او .

سلام بر پيامبران رمضان .سلام بر گوش بزنگان رمضان ، آنها كه در كمين مينشنند تا تو زيباروي ماه هاي زمان از راه فرا رسي ، آنها كه مشتاقانه و بي صبرانه از مدتها قبل ياد ترا در مجالس انسشان زمزمه ميكنند . آنها كه به حاملين سلام خداوندشان   : سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر، عليك ميگويند.

سلام ما و جهان هستي بر تو خداوند هستي  ،و بر  محمد ،و قرآنش باد  .و سلام بر شما صائمين .

گرچه امروز در فرخنده روز پانزدهم شعبان هستيم ، اما بدلايلي كه در زير معروض خواهم داشت بر مسلمانان جهان است كه بسيار قبل از فرارسيدن ماه مبارك رمضان آمادگي خود را براي شركت در اين مهماني اعلام كنند .

رمضان ماهي كه ،او ،  با نزول قرآن كريم ،  گفتار هدايت  بخش خود  با دو گروه از بند گانش را آغاز  كرد .  گروه اول، يا ايها الناس، ( انسان )  روي سخنم با تمامي بشر هائي كه  با طي مراحل  تكاملي   (انس ، دوست داشتن ،و  عشق  ) به انسانيت رسيدند ، و از انجا با فرا گرفتن علم بكار گيري و استفاده از اسماء رشد ، وارد دانشگاه آدميت شدند . ( ترجمه رحامنيت او )  بر همگان سلام باد .

 و گروه دوم ، يا ايها الذين آمنو ، و سلام دو باره ، بر آناني كه در آن شب ( ليل ) با پذيرش بار سنگين ،و پر مسئوليت ،( تقوا)، اجازه حضور بر سر كلاس ولايت او، و روي بر تافتن از طاغوت ( 259 بقره ) وفرا گيري از  واحد درس رشد، و سر فرازي  (ايمان)  را در نهايت افتخار تا حصول پايان نامه ( مئومن ) سر مشق زندگي خويش قرار دادند .

ابتدا ميپردازيم به آياتي كه خداوند هستي،انسان را مورد خطاب قرار ميدهد ، و آن بدين دليل است كه در آن شب قدر سرنوشت تمامي بشريت ، از مومن و غير مومن به او ،از سازمان برنامه و مركز ربوبيت ،مدير و مدبر جهان هستي به كار گذاران و فرمابران و اجراكنندگان  اوامر او در زمين ابلاغ ميگردد .

يا ايها الناس ، خطاب حضرت پروردگار به تمامي انسانهاست ،پس در اين  خطاب نه  با  دين مطرح هست و نه  بيدين ، روي سخن با بشريت است ، و زماني كه خداوند با بشريت سخن ميفرمايد

با يا،  اي مردم شروع ميشود .در قرآن مجيد در 9 سوره ، خداوند 14 بار مستقيما  با انسان وارد گفتگو ميشود.

1-در آيه 20 سوره بقره،يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون

آي مردم بپرستيد پروردگارتان را ،آنكه آفريد شما را ،و  آناني كه پيش از شما آمدند، براي اينكه شما پرهيزكار شويد.پس پرستش خداوند انسان را به تقوا ميرساند .

2-آيه 163 سوره بقره ،يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالًا طَيِّبا،وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِين.  آي مردم بخوريد از آنچه در زمين براي شما حلال و پاكيزه

قرار داديم ، و در اين رهگذر از گامهاي شياطين ،كه قطعا شمارا دشمناني بس آشكار هستند پيروي نكنيد .

3- آيه 1 سوره نساء،* يَأَيهَُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنهَْا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنهُْمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَ نِسَاءً  وَ اتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ  إِنَّ اللَّهَ كاَنَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا. آي مردم ،در پيشگاه پروردگارتان تقوا پيشه گيريد، او كه آفريد شما را از يك تن ،و آفريد از آن جفت او را ( تكذيب آفرينش زن از دنده چپ مرد )، و در رهگذر آن آفرينش در وحدت ،پراكنده كرد از نسل آن زوج ، مردان و زنان بسياري را ، و اكنون بر شماست كه ، پروا گيريد خداوندي را كه به او ( به ياد او)كه  يديگر را همي پرسيد و خويشان را نيز ،بيگمان خداوند بر شما بس ناظر است .

4- و آيات ديگري كه مستقيما انسان را مورد خطاب قرار ميدهد را ميتوانيد در ( 168 نساء،174 نساء،57 يونس ،1 حج ، 73 حج ،33 لقمان ،3 فاطر ،5 فاطر ،16 فاطر ،و 13 حجرات )مورد پژوهش قرار دهيد .

دوم – يا ايها الذين آمنو ، قبل از هر چيز بايد ياد آور شوم كه مئو منين در يا ايها الناس هم بعنوان يك انسان مورد خطاب هستند ، پس مسئوليت انسان مئومن  دو  برابر ديگر همنوعان خود  و نه اگر بيشتر ميباشد  . در مورد آيات خطاب مستقيم به ايمانداران ، ميتوانيد به اين آيات در ،99 بقره ، 148 بقره ،173 بقره ،179 بقره ، 205 بقره ،255 بقره ، 266 بقره ، 282 بقره ، و 95و 97، و125،و 142 ،و 150،و200 آل عمران. و 23 و 33 و 46 و 62 سوره نساء مراجعه فرمائيد .و

                  اما آياتي كه به مناسبت فرا رسيدن ماه مبارك مورد بحث ماست.

يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلىَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ  فَمَن كاَنَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلىَ‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ  وَ عَلىَ الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ  فَمَن تَطَوَّعَ خَيرًْا فَهُوَ خَيرٌْ لَّهُ  وَ أَن تَصُومُواْ خَيرٌْ لَّكُمْ  إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(184شهَْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى‏ وَ الْفُرْقَانِ  فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشهَّْرَ فَلْيَصُمْهُ  وَ مَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلىَ‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ  يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبرُِّواْ اللَّهَ عَلىَ‏ مَا هَدَئكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ. وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنىّ‏ِ فَإِنىّ‏ِ قَرِيبٌ  أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ  فَلْيَسْتَجِيبُواْ لىِ وَ لْيُؤْمِنُواْ بىِ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون.179 تا 183 بقره.

از بين 22 آيه ئي كه رو به مومنين دارد،به آيات مربوط به صيام و رمضان ميپردازيم.

اي كسانيكه گرويديد نوشته شد بر شما روزه ، همچنان كه نوشته شد بر آنان كه بودند پيش از شما ،باشد كه شما پرهيز كنيد .

زمان اين روزه را روز هاي معدوديست، پس هر كس از شما بيماربود يا بر سفري( با قصد ) مجبور به آن شد ،پس عدتي معدود است از روزهاي ديگر  ، و بر آنان كه طاقت دارند آنرا فداست طعام درمانده ،پس آنكه برغبت كند نيكي را ،پس آن بهتر است مر او را ،و اينكه روزه داريد بهتر است مر شما را ، اگر باشيد كه بدانيد .

ماه رمضان است كه فرو فرستاده شد در آن قرآن ، هدايت از براي مردمان و نشانهاي روشن از هدايت و فرقان ، پس آنكه حاضر باشد ( شخصا شهادت بر حضور رمضان را خود بدهد ) از شما آن ماه را ،پس بايد روزه دارد ، و هر كه بيمار ، يا بر سفري ( با قصد، و نه هر سفري )  ،پس بآن ، شماراست از روزهاي ديگر، ميخواهد خداوند به شما آساني و نميخواهد به شما دشواري و از براي آنكه تمام كنيد آن مدت را ،و  تا آنكه ببزرگي ياد كنيد خدا را بر هدايت كردن شما و باشد كه شما شكر كنيد .

و چون پرسند ترا بند گانم از من پس من نزديكم ، اجابت ميكنم خواندن خواننده را چون بخواند مرا ،پس بايد اجابت كنند مرا ، و بايد كه بگروند بمن ، باشد كه ايشان به صلاح گرايند. در مورد ( ترجمه لغت به لغت ) تنها خواستم رعايت امانت كرده باشم .و الا با اينگونه ترجمه موافق نيستم ، و اميدوارم با تمامي كم بضاعتي توفيقي از جانب آن هادي بر ما شود تا به باز گشائي بيشتر لغات آن بپردازيم .

بر اين نوشتار است كه چند  موضوع پر اهميت  را بررسي كند .

موضوع اول اين هست كه چرا خداوند بحث ( صيام ) را قبل از ماه رمضان مطرح فرمود؟.مگر در صيام كدامين معنائي نهفته كه انسان مومن ميبايستي قبل از رمضان براي ورود به آن شهر يك زير سازي ايماني كرده باشد . چرا صيام تنها بر انسان مومن نوشته شده ؟ .آيا صيام همان روزه چند روز ماه رمضان هست ؟ و نخوردنهايش ؟.اگر چنين هست چطور در صيام ما به تقوي ميرسيم ؟و در رمضان از حصول به اين مقام  شاكر وسپاسگزار ميشويم ؟

پس بر ماست كه معناي صيام را بررسي كنيم .

الصوم،درختي كه برگ ندارد. صامت الريح  باد ايستاد !. صامت الشمس خورشيد از حركت باز ماند ! .مصا الفرس محل ايستادن اسب . الصوم ايستادن بدون كار . والصوم

ترك كردن چيزي و خود داري از آن ، و هر كس كه از خوردن تعام و سير و حركت خود داري كند او را  صائم ميگويند. و اكنون ان عده از باورمندان به رمضان كه مايلند بر سر كلاس ايمان  ثبت نام كنند ، حتما ميبايستي واحد درسي صيام را قبل از فرارسيدن ماه مبارك رمضان  بردارند .

و اكنون ميپردازيم به باز گشائي آن واحد درسي پيش رمضاني،

1-الصوم ،( درخت بي برگ )، بله ،همه شاخ و برگها را بايد قيچي كرد ، نيك ميدانيد كه يك باغبان آگاه و آينده بين حد اقل سالي يك بار آن شاخه هاي زيادي را ميبرد تا درخت در سال آينده بارور تر شود ، بايد مان كه عريان شد.

2-صامت الريح ؟ مگر باد ايستاده هم داريم ؟! آري ، معناي تقوا همينه ،كه در غير ممكنترين شرايط بايد مان كه ايستاد ، ايستادگي كرد .

3- صامت الشمس، اگر خورشيد عالم تاب نميايستاد ، از كجا همگان از او نور ميگرفتند ،

آنجا كه بايد بادوار ايستاد ،مومن ميايستد ، و اآنجاكه بايد نور دهد ميدهد .

4-مصاالفرس ،محل ايستادن اسب، جالبه، اسب براي ايستادن هر گز لجنزار را انتخاب نميكند ،هميشه بدنبال يك بلنديست تا آن قد و قامت، آن گردن فرازي خود را برخ ديگران بكشد ،گودال و لجنزار جاي انسان مومن نيست.

5- و اكنون نوبت ميرسد به انسان ،يا ايها الذين آمنو ،اگر ميخواهي سر فراز در جايگاه يك انسان مومن بايستي ، بايد ت نيك بداني كه ،همه آن صائمين در زمين در برابر تو سجده ميكنند ، بشرطي كه تو در صيامت چنين كني ( تنها در برابر او سجده كني )،كتب عليكم الصيام ، نميتواني سرت را زير بيندازي و وارد شهر رمضان شوي ، عمل به صيام قبل از رمضان بر شما نوشته شده ، اكنون يك قانون هست ( كتب ) ، تو بايد ترك كني ، ترك بي تكرار ، ترك بي بازگشت ،ديگه نميتوني طعام بخوري ، ديگه نميتوني حرف بزني ، ديگه نميتوني سير و سفر كني ،

اما كدامين نخوردنها ؟ كدامين حرف نزدنها ؟ و كدامين سير و سفر ؟ .

مگر تو در سال گذشته قول ندادي كه ديگر هر لقمه اي را نميخورم ، مگر نگفتي كه ديگر آن حرفاي تملق گونه بر زبان من جاري نخواهد شد ،من در برابر ظلم سكوت نميكنم، چه شد كه جاي كلمات را برايت عوض كردند.

تو از كدامين سفر در رمضان سخن ميگوئي ؟ ، سفر كه براي شكستن روزه ات بايد خود ، و خدا و خلق را فريب دهي كه من براي خوردنم ،حرف زدنم ، يك سفر ( چهار) فرسخي كردم ، واكنون ميخؤرم ، ميگويم ، كه من مسافرم !!!! .

يا رب ، مگر تو نفرمودي : ( اوعلي سفر) و نه ( او مسافر ! ) چون تو بهتر ميداني (۰او علي سفر) يعني سفر كه با قصد و منظور خاصي باشد و نه هر سفري ، ولي آنها ترجمه كردند به  ( او مسافر)  ، و زدند زير آن سفر سازنده .اين سفر اينها براي فرار از روزه هست و نه براي نجات روزه داران در بند .انسان

 سري برگردان و به تاريخ مومنين قبل از خودت نگاه كن ،( كما كتب علي الذين من قبلكم) ، اين تنها تو نيستي كه ميخواهي روزه بداري ،در سراسر تاريخ پيش از تو نيز ،نخوردند وفراوان  نه  ها گفتند و سفر ها كردند تا اين دين امروز بدست تو برسد ، و تو امروز مقلدانه !!! چهار فرسخ ميروي ،و هر حرفي را ميزني ، و هر لقمه اي را ،ميخوري ، و سر بلند كه من بي ( صيام ) رمضان را درك كردم و اكنون در اولين روز ماه روزه ام ؟!!.اينجا بحث تكامل هست ،  واينكه  بيني كه بين روزه ديروز و امروز فرسنگها فاصله وجود  دارد ، اين همان روزه موسي نيست ، از  روزه اختصاري مسيحييت  عبور كرده و در حالي كه همه آنها را تا ييد ميكند ، ولي اما ، قرار بود صوم و صيامش را اگر نه كه از مريم آن پدديده عفت فرا گيرد ، بلكه ميبايست حسين وار همه ديوارهاي صوم و سكوت را بشكند  . مومن از كدامين رمضان سخن ميگوئي ! ميدانستي كه بنا بر دادهاي قرآني ،شهر رمضان در  چند آيه بعد معرفي ميشود ؟ ميدانستي كه همه زيبائي هاي اين شهر به ديوارهاي مستحكم صومهائيست كه بدور آن كشيده است ؟.كي ميخواهي صائم شوي؟

به اطرافت نگاه كن، همه روزه داران ،و ( نه صائمين ) با يكديگر در حال جنگند ، همه جا از خون صائمين بر سر زمين هاي پدران و مادران ما رنگين كمان ميسازند، و من و تو در چهار فرسخمان مانديم كه آيا از كجا تا كجا چهار فرسخ است !! چون علماي ديروزمان فرمودند : ( كه تا جائي كه نور چراغ آبادي ديگر ديده نشود) ، حضرت حجت الاسلام  ، ديگر آن آبادي ها همه ويرانند ،آن كه آباد شده شهر بي دينيست، و نه رمضان علي .امروز تنها كساني ،نه در صومند ،بلكه خفقان مرگ گرفته اند كه قرار بود از اين شهر پاسداري كنند . همه درها كه بر پاشنه ديروز ميچرخيدند ،مدتهاست كه در يك نو نگري اصلا در را عوض كردند.

ديگر براي مريم صائم از بهشت روزي نميآورند ، ديگر نيازي نيست كه مريم به روحانيت

يهود در صوم زباني ، عيسي يش را برخ بكشد .در سكوت روحانيت ما مريم ها  را در زندانها ،بكارت بر ميگيرند ، نه به بخشيد با فتواي روحانيت !! بكارت از مريم ها بر ميدارند .آفريدگارا ،اگر تو ديروز فرمودي كه ان انزلناه في ليلته قدر  ، امروز بنگر كه بر سر آنچه تو نازل فرمودي چه اوردند !. ديگر از قرآن و آن نزول سراسر رشد تنها يك چيز باقي مانده يك  نزووول بمعناي سقوط و به قهقرا رفتن .

حق تعالي  تو فرمودي كه : لعلكم تتقون ؟ فرمودي تقوا از وقايه  ميآيد و يعني ترمز و مومن در تمام شئون زندگي قبل از هر كاري اول ترمز ميكند و صبر ،تا راه خطانرود و تصميم با عجله نگيرد ،آيا ميدانستي كه امروز در كشورهاي اسلامي تو جامعه از سر تا به ته همه در مسابقه ، جنايت و دروغ ، دزدي و فحشا ، و فقر ، و بدبختي و اعدام بي گناهان همه  ترمز بريده اند ؟.ميدانستي كه ديروز فرق علي و امروز قلب علي را ميدرند؟

تو ميدانستي كه براي تعمير آن ترمز ما گوله باري ايمانمان را بر دوش گرفتيم ،و به غرب آمديم  چون براي خريد كفشك هاي تعمير ترمز هايمان همگي در ( تحريميم ) ؟. و تصور كرديم كه از شر آن مفاسد اخلاقي ، راحت شديم ! اما هيهات ، امروز عمل كرد آن صوم نا شناسان اين رمضان، چنان بر سر همه آورده اند كه ،حتي در اين ديار آزادي ( حد اقل اگر كامل نيست اما بهترين در جهان امروز ماست ) ديگر قران بر سر گرفتنها آرام آرام دارد به پستوي خانه ها ميخزد. و اگر در بر همان پاشنه آنها بچرخد پستو ها را نيز بر سرمان …

يا رب،  قرار بود كه ما در دانشگاه تقوا هر كداممان با نصب يك نزديك بين بر اعمال خودمان با بهترين بصيرت ( اينده نگري ) جاذب دگر انديشان به دينمان باشيم ! اما هيهات  ديگر، كه امروز در تمامي مساجد ما ، چون آن نزديك بين هاي بر نفس خود را برداشتيم انها   دوربين  هاي نظارت بر عبادت ما رانصب كرد ه اند.     يا رب

تو فرمودي كه تقوا را از درون آغاز كنيد تا نتيجه آن در صلاه شما در جامعه قائم شود ، مگر نه چنين فرمودي ؟ نيك ميدانم كه نيك ميداني كه از درون  ناپاك همين صلاه  خوانان  بي نماز  ،تنها فرياد مرگ بر .. اقامه ميشود .! اما در اين مانده ام كه آيا آن( الصوم ) را بر خود نيز واجب فرموده اي ؟ يا رب ، چرا ديگر با ما حرف نميزني ؟ آن قراني را كه در رمضان ابراهيم و موسي ، عيسي ، محمد نازل فرمودي ،امروز دوباره بر سر نيزه كرده اند. قراني ديگر بفرست ، اينبار قرآني بفرست كه خودت بخواني، دوست دارم با صوت خودت، يا با فرياد خودت ، چنان بلند بخواني تا از شدت بزرگي صدايت بنيانشان را تو بر اندازي تا دوباره ما هم همراه تو سكوت را بشكنيم و در يك الصوم نا گسستني يكبار ديگر قرآنها را از سر نيزه پائين كشيم و بر سرمان گذاريم و در اين رمضان ، براي همه تاريخ يك ، (كتب عليهمي) بنويسيم كه هرگز دست هيچ دين فروشي به آن نرسد .

اياما معدودات) ،براي يك همآهنگي در جهان اسلام تو فرمودي : زمان آن مشخص است ! اما معدود .

ميدانستي كه بر سر همين زمان مشخص رمضان تو چه قشقرقي بين اين مذاهب …بپا ميشود ؟ بر سر يك هلال چه خونها كه ريختند و ميريزند ؟. بگذريم ، (فمن منكم مريضا ،او علي سفر) ،يارب تو فرمودي : اگر هر كدام از شما دچار يك بيماري شديد كه تحت هيچ شرايتي امكان روز ه نداريد ، يا بر يك سفر با قصد ، سفر ي كه يك بايد هست و هيچ برو ،و برگرد نداره ،ميتونيد در اين ماه روزه نگيريد ، اما بعدا هر زماني كه براي شما مناسب بود ، آن روزهاي از دست رفته را باز سازي كنيد ، تا اينجا از الطاف تو كه در تمامي شئون زندگي شامل حال ما شده ، بسيار ممنون و سپاسگذاريم ، يارب ، ولي اما ،حتمي ميدونستي كه ،آن سفر با قصد تو را به چه روزي انداخته اند !! آن سفر را كردند چهار فرسخ ! و هيچ دليلي هم نميخواد ، فقط ، سوار ماشين شو و 4 فرسخ برون همه چيز حله !.

فعده من ايام اخر) ،باشه اشكال نداره يك زمان ديگري جبران كنيد  .

 حالا ، تماشا كنيد كه  (طا لقاني برزگ چه ميگويد :  تا مسلمانان با بينش و تصميم همگانى، براى انجام اين عبادت سنگين آماده شوند.

فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ- تفريع بر اياما معدودات است.

أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ- «بجاى- او مسافرا» اراده جدى و جايگرفتن بر سفر را ميرساند- نه سفر بى قصد يا باجبار يا لهو يا براى فرار از روزه. فعدة …، در مقام تشريع، ظاهر در منع از روزه مريض و مسافر در ايام بيمارى و سفر، و وجوب آن در ايام ديگر است.- روايات ما هم مؤيد همين ظاهر ميباشد– اگر فعدة …، ناظر به تخيير باشد- چنان كه بيشتر فقهاء اهل سنت فهميده‏اند، بايد شرطى مقدر گرفت: كسى كه «در ايام معدوده» بيمار يا مسافر بود اگر روزه خود را شكست، بايد در روزهاى ديگر بدارد، و اين تقدير خلاف ظاهر است. اطلاق «مريضا» بدون شرط «عسر و ضرر» ظاهر در اين است كه صدق عرفى بيمارى مجوز افطار است وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ- چون معناى لغوى اطاقه، حمل يا صرف طاقت «نيرو» است، تقدير لا «لا يطيقونه»، يا همزه اطاقه مستفاد از يطيقونه را بمعناى نفى گرفتن، نابجا و ناسازگار با بلاغت قرآن است. در عرف فارسى هم، طاقت آوردن به تحمل بيش از حد قدرت گفته ميشود. براى از جاى برداشتن چيزى سبك وزن نميگويند: طاقت آورد. طعام مسكين بدل فدية، فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً … تفريع به احكام و حكمتهاى بيان شده روزه و بيانيست كلى، و ان تصوموا، ارائه مورد بارز خير ميباشد. اگر فمن تطوع، تفريع بر اصل وجوب روزه و فعل يطيقونه، و امر- فدية … باشد، جامعتر و متناسبتر است با خير مطلق «خيرا»: پس هر كه با رغبت و فروتنى خيرى انجام دهد: روزه بدارد، تحمل طاقت نمايد، بيشتر فديه دهد، براى او بهتر و بهره‏اش بيشتر است، و ان تصوموا، پس از اصل فمن تطوع …، برگشت بخطاب و ترغيب مخاطبين است).:

شما مؤمنين هر چه روزه را- با توان فرسائيش- بانجام رسانيد خيرى در بردارد- بسود شما، اگر خود دانشگرائيد: إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. .

( و علي الذين يطيقونه فديه طعام مسكين ) ، يارب ، خواهش ميكنم اگر وقت كردي سري به رساله آنها بزن و ببين كه در مورد همين بذل لطف حيات بخش تو چه ها كه نوشته اند ! نوشته اند كه اگر  نتوانستيد روزه  بگيريد ( مثلا دلتان نخواست ) ميتوانيد براي هر روزي كه دلتان نخواست روز بگيريد ! يك چيزي بندازيد جلو يك فقير ( كاري به نحوه توهينش نداشته باش ).طالقاني : براي اين مسئوليت بزرگ آماده شوند) ، پس قبل از فرارسيدن شهر رمضان تست كه ما بايد آماده شويم ،مگر نه ؟

همباوران عزيز ، از بدرازا كشيدن بحث از شما سروران محترم پوزش ميطلبم، اما يك روزي ميبايستي اين درد ،تفاوت بين صيام و روزه را از اين سينه درد مند برون ميكردم كه خداوند  ده و شهر را سپاس گويم كه قبل از فرارسيدن اين ( شهر )، امسال توفيقي به يكي از اهالي ده ما عنايت فرمود تا …

شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ .

جالبه، حالا پس از آنهمه پس خيز تازه داريم وارد شهر ميشويم ؟ ترجيح ميدهم با بودن آن

بزرگ مرد قرآن پژوه رشته بحث را به قلم زيبا و قرآن شناس او به سپارم ،تا در محضر استادم ،دست بر زانو گوش به كلام زيباي قرآن بدهيم .خداوند قرآن او را رحمت باد.

پس از حكم مكتوب روزه و حكمت آن، آن گاه انجام آن در روزهاى محدود و حكم بيمار و مسافر كه بايد در روزهاى ديگر روزه بدارد، و ناتوانى كه بايد فديه دهد، آن گاه دعوت به تحمل براى انجام هر خيرى كه روزه نمونه‏اى از خير است، اين آيه امتياز ماه رمضان را بر ديگر ماهها بيان مينمايد- گر چه در طبيعت زمان امتيازى نيست-، تا- اياما معدودات- در ظرف اين ماه نمايانده و مشخص گردد: ماه رمضان كه امتياز و شخصيت يافته براى اين است كه قرآن در آن نازل شده، قرآن كه هدايتى براى عموم آدميان است تا خردها را به مبادى و نهايات و مسير انسان روشن نمايد و راههاى خير و رستگارى را بنماياند. و از فروغ هدايت آن شعاعهايى مى‏تابد كه همه سطوح و جوانب حق و باطل و خير و شر و روا و ناروا ممتاز و مشخص ميشود: وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ.

ظاهر اين آيه و آيات ديگر: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ- إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» نزول قرآن در ماه رمضانى يا شب مباركى يا شب قدر است و با آيات ديگرى كه دلالت بر نزول تدريجى قرآن دارد و همچنين تاريخ، بظاهر ناسازگار مى‏باشد- رجوع شود به سوره قدر- قسمت دوم از جلد آخر: «پرتوى از قرآن «قرآن بصورت جمعى در شب قدر يا ماه رمضان از بيت المعمور يا لوح محفوظ يا آسمان بالا، به آسمان اول يا آسمان دنيا نازل شده سپس از آن بتدريج و تفريق «در مدت بيست سال» فرود آمده است. از قيد بيست سال كه در بعضى از اين روايات آمده معلوم ميشود كه ليلة القدر در حدود سه سال پس از بعثت و نزول اولين آيات وحى بوده است >>.».

فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ- تفريع و شرط روزه در اين ماه است: پس چون در اين ماه قرآن نازل شده، هر كه از شما شاهد آن باشد- چه با رؤيت هلال يا ثبوتى چون شهود، آن را روزه بدارد. فليصمه، بجاى فليصم فيه، وحدت اين ماه را با روزه ميرساند: كه گويا اين ماه خود روزه است و روزه‏دار، آن را ميدارد. اين ماه كه در آن قرآن فرود آمده و دريچه وحى آسمان بروى خاكيان بازگشته و براى انسانهايى كه بكمال بلوغ و رشد رسيده‏اند احكام و نظامات ابدى تشريع شده، ماهگرد رابطه ساكنين اين سياره كوچك با خداوند آسمانها و زمين‏ها مى‏باشد. بياد بود چنين انقلاب عظيمى مسلمانان بايد روزه بدارند. آن چنان كه ملتها، روزهاى استقلال و ارتباط و شناسايى خود را جشن ميگيرند. و براى بنى اسرائيل روز خروج از مصر و براى مسيحيان عيد فصح، برترين عيد است. مسلمانان در هر زمان و هر جا: «فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ …»

با فروغ روزه‏دارى، روح و انديشه و اجتماع خود را نورانى مى‏كنند و آماده دريافتها          و تنزلات قرآن مى‏شوند.

فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ- تكرار حكم آيه سابق درباره بيمار و مسافر است با اختلاف در عطف «فمن- و من»- آيا حكم اين آيه: «فَمَنْ كانَ …»

بى نياز از تكرار نمى‏نمود؟ بنظر ميرسد كه در اين آيات سه حكم مترتب آمده» در شرائط و اوضاع مختلف قابل اجراء و تطبيق باشد. اين ترتيب تعميم و ابديت اين حكم و ديگر احكام جاويدان قرآن را ميرساند: نخست اصل حكم روزه: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ»، پس از آن تحديد در ظرف زمان تا آغاز و انجام آن مشخص شود و همه مسلمانان با هم روزه بدارند: «أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ». سپس و بعد از تعظيم از ماه رمضان، ظرف مطلق «نكره موصوفه» اياما معدودات، در ظرف ماه رمضان نمايانده شده تا كسانى كه آن را شهود مينمايند در آن روزه بدارند. باين ترتيب، اگر مردمى شاهد ماه رمضان نبودند- در آفاقى باشند كه حساب ماهها را نمى‏نماياند يا در زندانها و جاهايى كه وسيله تشخيص آن را ندارند- بايد در مدت سال روزهاى معدودى را قرار دهند تا در آن روزه بدارند، و اگر در آن ايام، بيمار يا مسافر بودند در روزهاى ديگر. و اگر حساب آن ايام و اجتماع در آن را نتوانند، اصل روزه بهر صورتى كه باشد ساقط نميشود. بدين ترتيب دقيق، «فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ …» در آيه سابق، حكم بيمار يا مسافر، در ايام معدودات است كه بدون امر صريح مقرر شده. و در اين آيه راجع به ماه رمضان و امر «فَلْيَصُمْهُ» مى‏باشد. همين ترتيب و گسترش با بى سرّ آئين جاويدان و همگانى و همه جايى است:

يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ- يُرِيدُ اللَّهُ … بقرينه مقام، مبين اراده كلى خداوند در تشريع احكام، و لا يريد تأكيد آنست در جهت نفى: پس از احراز امر و اصل حكم، بايد شرائط تحققش آن سان باشد كه اصل آن تعطيل نشود و آسان اجراء شود و پيشرود.

اين ترتيب و شرائط زمان و امكانات كه در اصل روزه آمده مبين اراده يسر است و اگر آخرين حكم روزه حتمى و در ايام ماه رمضان و در همه شرائط و از اول بيان ميشد، طرق يسر باز نميگشت و در بسيارى موارد بعسر و سپس تعطيل مى‏انجاميد.                        پرتوى از قرآن، ج‏2، ص: 66

 و لتكملوا … عطف به يريد و مبين علت غايى است: خداوند در تشريع احكام براى شما آسانى خواسته نه سختگيرى، تا روزه ايام معدود را بهر صورتى كه بتوانيد- چه در ماه رمضان يا غير آن- بكمال رسانيد. ميشود و لتكملوا، عطف به فعل مقدر يا فليصمه، باشد: تا از اين امر «فَلْيَصُمْهُ» (و هر امرى) آنچه آسانست و بتوانيد، انجام دهيد و آن را تكميل نمائيد. چون امر و لتكملوا، بعد از امر بروزه ماه رمضان است، كمال ظاهرى آن بمعناى اتمام ميباشد. و كمال معنوى آن انجام با شرائط و آداب آنست تا با گذشت ايام اراده ايمانى حاكم بر انگيزه‏ها و شهوات گردد و انسان را برتر آرد و اراده خدا، ذهن را فراگيرد و ياد عظمت او زنده و فعال گردد- يادى كه بر طريق هدايت استوار شود: وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداكُمْ- و در پرتو آن نعمتها مشخص و شكرگزارى شود: لعلكم تشكرون- شكر بمعناى شناخت نعمتها و ولى نعمت و انجام مقصود او كه كمال روزه‏دارى و تكبير است. لعل، همين معناى شكر را ميرساند نه تلفظ بدان را. در اين مرتبه معنوى است كه صفت تقوا ميتواند صورت گيرد و ملكه شود: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»- يعنى محصول نهايى روزه.

سوره بقره 183]

وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ)

 (186 و چون بپرسند تو را بندگانم از من پس من نزديكم اجابت مى‏كنم خواندن خواننده را چون مرا بخواند پس بايد براى من بپذيرند دعوت مرا (استجابت كنند) و بايد بمن ايمان آرند

شايد برشد گرايند.

همباوران عزيز .همانطوري كه در اين ايات ملاحظه ميفرمائيد ،ابتدا عمل به صيام بر انسان مكتوب گرديد كه بيشك زير بناي ورود به ماه مبارك رمضان هست ،و يك انسان مومن تا صيام را نشناسد و بدان عمل نكند چگونه و چطور ميتواند رمضان را درك كند ،تنها عمل به صيام انهم در تمامي شئون زندگيست كه از يك روزه دار صائم  ميسازد .

با اينكه قطعا علم خداوند هستي بخش بالاترين علم هاست،باز هم از حضور شما سروران گرامي ، و عزيز سپاسگزار ميشوم كه  اين بنده را از ارشادات بزرگوارانه خودتان از طريق [email protected]  مسرور فرمائيد.آيا باز هم  از آن خداوند نزديكتر

از رگ گردنها بايد ترسيد ؟ ايا اين هست معنا و ترجمه شما از تقوي ؟.قرآن ميفرمايد كمي فكر كنيد.و چه زيبا تر ميفرمايد : بلكه اكثرهم لا…..

با آرزوي بر خورداري از عمل به صيام و شهادت بر رمضان براي همه شما ، و پيشاپيش

تقاضاي قبولي طاعات شما ،و التماس دعا .

دهم جولاي 2012

نادر انتظام

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.