رهائی انسان در پس آفرینش؟
بدست Nader • 24 ژانویه 2013 • دسته: نوشتاردر وادي عشق ترا چه نامم ؟ يكي گويدت ( يا مستعان). و من گويم يا محب ، عاشقي كه هم عاشق است ، و هم معشوق .يا رب اسماالحسني.همه نامهاي تو زيباست .پاسخ به سوآلاتي از درون كشور.
عبدلي جان ، با سلام ، سوآلات شما دريافت شد. چه نام زيبائي كه شما سوآلاتتان را با آن ابتدا كرده ايد .و من نيز در حضور كتاب او ،به آنها ميپردازم . در نهايت او بهترين داننده نهان ،و آشكار است .
سوآل اول. خداوند در سوره آل عمران : ميفرمايد وَ مَن يَبْتَغِ غَيرْ الْاسْلَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فىِ الاَخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ(85) و هر كه بجويد بجز اسلام ديني را ،پس هرگز پذيرفته نشود از او . و در آخرت از زيانكاران است . سوآل اينجاست كه در آخرت تكليف كساني كه ديني غير از اسلام داشته اند و در طول زندگي شان انسانهاي مفيد ، درست كردار و انسان دوستي بوده اند و همواره بر عليه ظلم و بيدادگري مبارزه كرده اند و حتي خدا پرست هم نبوده اند چه ميشود ؟.( قسمت اول). آيا آنها هم راهي جهنم ميشوند ؟ ( قسمت دوم) تكليف صراطهاي مستقيم چه ميشود ؟ آيا فقط يك صراط مستقيم وجود دارد ( قسمت سوم ) ؟ لطفا در اين مورد توضيح بفرمائيد .
سوآل شما را به سه قسمت تقسيم كردم تا جواب مفهوم تر باشد . با توجه به آيه ئيكه شما به آن اشاره كرده ايد ،ابتدا آيه را بررسي ميكنيم و سپس به سوآلات شما ميپردازم .همانطور كه بارها عرض كرده ام ،براي فهم بهتر آيه ئي كه براي ما نامفهوم هست ميبايستي برگرديم و مطلب را از جائي كه خود قرآن كريم آغاز فرموده پي بگيريم .و در پارئي از موارد حتي بايد به آيات بعدي هم مراجعه كرد ،زيرا ممكن هست كه آيه مورد نظر ما در وسط يك بحث قرار گرفته باشد .( مثل همين آيه). و اما موضوع آيه مورد بحث شما از آيه وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّنَ لَمَا ءَاتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ قَالَ ءَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلىَ ذَالِكُمْ إِصْرِى قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشهَْدُواْ وَ أَنَا مَعَكُم مِّنَ الشَّهِدِينَ(81) و هنگاميكه گرفت خداوند پيمان پيامبران را كه، آنچه دادم شما را از كتاب و حكمت، پس آمد شما را رسولي تصديق كننده ، و مر آنچه را با شماست هرآينه ايمان خواهيد آورد البته به او ، و هر آينه ياري او كنيد .گفت آيا اقرار كرديد و گرفتيد بر آنتان پيمان مرا ؟ گفتند اقرار كرديم ،گفت گواه باشيد و من با شما از گواهانم .
اكنون در ادامه بحث ،قرآن ادامه ميدهد فَمَن تَوَلىَ بَعْدَ ذَالِكَ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْفَسِقُونَ(82) پس هر كس رو بگرداند ، پس از آن ، پس آن گروه ايشانند نافرمايان . و با زهم قرآن ادامه ميدهد . فَمَن تَوَلىَ بَعْدَ ذَالِكَ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْفَسِقُون (83) أَ فَغَيرَْ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ(83 آيا پس جز دين خدا را ميجويند ؟ و ( اين در حاليست كه ) خواه و نا خواه تمامي موجودات در كل هستي هم در برابر او تسليمند ( مسلمان ) و هم همه بسوي او باز ميگردند.
به زيبائي بحثي را كه قرآن باز كرده توجه كنيد . قُلْ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ مَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَ مَا أُنزِلَ عَلىَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ مَا أُوتىَِ مُوسىَ وَ عِيسىَ وَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَينَْ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(84) بگو گرويديم بخداوند و آنچه فرو فرستاد ه شده بر ابراهيم، و اسماعيل و اسحاق ،و يعقوب و اسباط و آنچه داده شد بموسي و عيسي و ساير پيامبران از پروردگارشان تفرقه نميكنيم ميان احدي از ايشان و ما ( همگي ) مر او را مسلمانيم . و اما تازه ميرسيم به آيه مورد سوآل شما . وَ مَن يَبْتَغِ غَيرَْ الْاسْلَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فىِ الاَْخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ(85 ) ترجمه در بالا آمده . خوب حالا خداوند خود بحث را از اينجا باز ميفرمايد كه : كَيْفَ يَهْدِى اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانهِِمْ وَ شَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ(86) چگونه راه نمايد خداوند گروهي را كه كافر شدند ( كي كافر شدند ) پس از ايمانشان ، و گواهي دادند ( كي گواهي داد ؟ همين گروه ) كه رسول حق است و آمد ايشان را حجتها ( بيانهاي روشن ) . و خداوند راه ننمايد گروه ستمكاران را .پس تا اينجا خداوند فرموده : حالا كه پيمان شكستيد ،ديگر هدايتتان با خودتان هست ،زيرا پيمان شكني خود ظلم است .
اجازه دهيد قبل از اينكه بحث اين آيات را پي بگيريم ، دو تعريف را براي شما باز كنم ، اول اينكه انسان كيست؟ .انسان تنها موجوديست كه ( حد اقل در اين منظومه خورشيدي ما ) صاحب عقل و يا خرد ميباشد ، و از طرفي نيك ميدانيم كه اين عقل و يا خرد نيازمند به اصول راهنماست ، و بر كسي پوشيده نيست كه اصول راهنماي عقل و يا خرد انسان باور( دين) اوست ، پس از همين جا ميروم به سراغ تعريف دين ، دين روشي است كه انسان خود بر ميگزيند تا با بكار گيري آن روش عقل ويا خرد خود را راهنما باشد . پس عقل نيازمند اصول راهنماست ، نه؟ . پس دين و يا باور انسان راهنماي عقل اوست نه؟ خوب شما در آيات فوق خوانديد كه ،اولا، او در طول تاريخ پيامبراني را بر گزيد و از آنها پيمان گرفت ، و در برابر گرفتن پيمان از آنها به آنها كتاب و حكمت آموخت ، آنها با اين آموزش چه كردند ؟ آيا آنرا صادقانه در تمامي قرون و اعصار به سهم خود به بشريت نياموختند ؟ . آموختند. پس تا اينجا كسي نميتواند بگويد كه من پيام را نشنيدم.حد اقل امروز از هيچ كسي عذر نشنيدن پيام پذيرفته نيست . در همه جا و در دسترس همگان ميباشد . دوم ، در آيه 83 مگر خداوند نميفرمايد كه كل هستي در برابر اوامر من مسلمانند ؟ يعني چه كه همه تسليمند؟ يعني كه نظام من در كل جهان هستي بر توحيد آفريده شده و هركس بخواهد از اين نظم خارج شود خود خلاف سير هستي حركت ميكند و اين اوست كه خود بهاي رودر روئي با نظم هستي را ميپردازد . سوآل ديگري كه مطرح ميشود اين هست كه مگر خداوند با كساني كه از ابتدا نه پيمان بسته اندو نه پيمان شكنند حرفي زده ؟ . زماني كه پيامبري را مبعوث فرموده هركس به آن پيامبر بيعت كرده ،يعني كه با خداوند هم پيمان بسته . حالا آمده و ميگويد من پشيمانم نميخواهم با دين تو و پيام تو همراهي كنم .بسيار خوب ، آيا اين پيمان شكن قبول دارد كه عقل اصول راهنما نياز دارد ؟ ، و يا نه ،اگر ميپذيرد كه دارد ،ايا اكنون كه عهد شكسته با بهترش عهد بسته و يا بكلي منكرفرستنده و گيرنده ،و پيام شده . بهر صورت آن پيامبر هيچگونه سيطره و تسلطي بر اين انسان ندارد ، فقط خداوند ميفرمايد : كه اين انسان قابل اعتماد نيست ، پيمان را نقض ميكند ،و تازه ضررش در آخرت با خودش است والسلام.
جناب عبدلي عزيز ،تجاوز به حقون انسان بر خلاف نظم آفرينش هست يا نه ؟ تجاوز به ناموس انسان بر خلاف حق هست يا نه ؟ آلوده كردن محيط زيست و پايمال كردن حق حيات ديگر موجودات پوشاندن حق حيات آنها هست يا نه ؟ و آيا يكي از معاني كافر ،پوشاننده حق هست يا نه ؟ . آيا ظلم بدترين نا حق و رودرروئي با نظم و نظام آفرينش هست يا نه ؟ . حالا سوآل اينجاست كه آن انساني كه روغن ماشين خودش را كنار خيابان عوض ميكند ( سال 1993 كه به ايران عزيز آمده بودم سرازير شدن روغن ماشين را در جوب خيابان زير قرآن در شهر شيراز يادت هست ؟ ) و ميگويد من مسلمانم و نماز هم ميخوانم و … اما حق ديگر موجودات را برسميت نميشناسم ! اصلا مورچه ها ، پرندگان ، گاو ها ،ماهي ها حق حيات ندارند . آيا اين هم نوع ما پيمان شكن هست يا نه ؟ .تصور ميكنيد معناي كافر ، بجز پوشاندن بر روي حق ديگران چه ميتواند باشد ؟ . مگر خداوند خود حق مطلق نيست ؟ پس آن حقوقي را كه آن حق مطلق به ما به عنوان جانشين خود در زمين تفويض فرموده اگر ما پذيرفتيم و به آن عمل نكرديم ،پيمان شكن هستيم ؟ يا نه . و حالا آن انساني كه بنا بر قولي در ظاهر ( چون ما از باطن اوخبر نداريم ) نماز نميخواند و…. اما تمام حقوق را رعايت ميكند، در برابر آن هستي بخش تسليم شده و يا آن همنوع مسلمان پيمان شكن ما ؟ !!! ايا اگر انساني نه چنين ميكند ، بلكه بر روند آموزش هستي عمل ميكند جهنميست ؟ چه كسي اين حق قضاوت را به جز ذات مبارك خداوند دارد كه كي بكجا ميرود !!!و در نهايت با اين كمترين تعاريف ، اكنون بر ماست كه خوب فكر كنيم ، كدامين يك از اين دو نفر دين تسليم را پذيرفته اند . ميدانيد مشكل ديگر همباوران مسلمان من چيست ؟ قضاوت بناحق كردن ،بجاي آن قاضي القضات حكم صادر كردن ،آنهم در مورد دين ، يا باور ديگران .از طرف ديگر باين آيه نيز توجه كنيد ، فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهْ 30 سوره روم . انسان تنها موجويست كه بر فطرت خدائي خلق شده ، بر خلاف ديگر موجودات كه بر غريزه آفريده شده اند .پس آن انساني كه در جهت نظم آفرينش عمل ميكند نه تنها كافر نيست بلكه بهترين مسلمان هست ، زيرا او بر فطرت خدائي عمل ميكند و از همه مهمتر بهر صورت ، در نهايت قضاوت با اوست مخصوصا در مورد باور انسانها.از طرف ديگر ، مگرقائمه يك ايمان در جامعه به غير از عمل صالح چيز ديگري نيز هست ؟ . پس آيا انساني كه عدل ، قسط ، وحق را در جامعه بر پا ميكند مسلمان هست يا نه؟ متعجبم از كساني كه در مقام قصاوت خود را بجاي آن قاصي القضات نشانده اند ، مسلم بدانيد كه در فرداي قيامت بايد پاسخگوي اين اهانتها به كرامت انسانهاي با كرامت باشند .تعين بهشت وجهنم از آن ما و در حيطه تصميم و فرمان نيست . ( تازه ما داراي هيچگدام از اين حقوق نيستيم و اين همه حكم نارواي توام با اتهام براي ديگر انسانها صادر ميكنيم ، واي اگر چنين اختياري بر ما از جانب ذات مبارك او صادر ميشد، در آن زمان باور نداشتم هيچ انساني از زير يوغ اين مستكبرين جان سالم بدر ميبرد ) .اگر اين گونه انسانها كه در مقام قضاوت از سر خود مشغول تقسيم بهشت و جهنم هستند ، به قرآن مراجعه ميكردند در مييافتند كه قرآن به پيامبر هم اجازه چنين قضاوتي را نميدهد چه رسد بما !!. خود فرمود : محمد تو بر آنها تسلط و سيطره نداري ابلاغ كن و بگذر . ( قسمت دوم ) سوآل شما ، باور ندارم در قرآن بجز يك صراط مستقيم وجود داشته باشد و آنهم توحيد است. موحدين، باورمندان به نظام هستي ، و تسليم شده گان در برابر آن هستي بخش همگان بر يك صراطند و آن هم صراطيست كه كل هستي راه به او ميبرد .آرزو ميكنم كه ما هم رهروان اين راه باشيم . ازآن ميترسم كه سخن به درازا بكشد، و از حوصله خواننده محترم بيرون شود ، پس ميروم به سراغ
سوآل دوم شما . اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تحَْمِلُ كُلُّ أُنثىَ وَ مَا تَغِيضُ الْأَرْحَامُ وَ مَا تَزْدَادُ وَ كُلُّ شىَْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ(8) شوره رعد . و اما سوآل شما : ( در اين آيه چراخداوند ميفرمايد كه اين علم تنها نزد او است ؟.اين آيه براي زمان نزول وحي درست است و كاربرد هم داشته چون هنوز بشر به آن علم دست نيافته بود ، ولي مگر خداوند نعوذا بالله نميدانسته كه در آينده بشر به آن علم و تجهيزات پزشكي دسترسي پيدا ميكند بطوري كه از روز اول حاملگي تا به آخر همه چيز برايش مثل روز روشن است .لطفا توضح دهيد .).
برسم امانت ترجمه و تفسير اين آيه را از تفسير نمونه ميآورم و سپس به بحث خودم ادامه ميدهم . (آيه 8)- علم بىپايان خدا! در اين بخش سخن از علم وسيع پروردگار (علم به نظام آفرينش و علم به اعمال بندگان) و آگاهى او بر همه چيز است.نخست مىگويد «خداوند از جنينهايى كه هر زن- يا هر حيوان ماده- حمل مىكند آگاه است» (اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى).نه تنها از جنسيت آن، بلكه از تمام مشخصات، استعدادها، ذوقها، و نيروهايى كه بالقوه در آن نهفته شده آگاه است. «و (همچنين) آنچه را كه رحمها كم مىكنند و قبل از موعد مقرر بيرون مىريزند» مىداند (وَ ما تَغِيضُ الْأَرْحامُ). «و (همچنين) از آنچه از موعد مقرر افزون نگاه مىدارند» نيز باخبر است (وَ ما تَزْدادُ).سپس قرآن اضافه مىكند: «و هر چيز در نزد خدا به مقدار و ميزان ثابت و معين است» (وَ كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ).تا تصور نشود كه اين كم و زيادها بىحساب و بىدليل است، همان گونه كه اجزاى جنين و خون رحم، همه داراى حساب و كتاب است. (آيه 9)- اين آيه در حقيقت دليلى است بر آنچه در آيه قبل بيان شد، مىگويد: «او (خداوند) از غيب و شهود (پنهان و آشكار) آگاه است» (عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ).و آگاهى او از غيب و شهود به اين دليل است كه: «او بزرگ و متعالى است» و مسّلط بر همه چيز (الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ). و به همين دليل در همه جا حضور دارد، و چيزى از ديدگان علم او پنهان نيست. (آيه 10)- و براى تكميل اين بحث و تأكيد بر علم بىپايان او اضافه مىكند: «براى او (خداوند) يكسان است كسانى از شما كه پنهانى سخن بگويند، و يا آن را آشكار سازند» او همه را مىداند و مىشنود (سَواءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ). «و (نيز براى او تفاوت نمىكند) كسانى كه مخفيانه در دل شب و در ميان پردههاى ظلمت گام برمىدارند و آنها كه آشكارا در روز روشن به دنبال كار خويش مىروند» (وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ). (آيه 11)- محافظان غيبى! در آيه قبل خوانديم كه خدا به حكم «عالم الغيب و الشهادة» بودن، از پنهان و آشكار مردم باخبر و همه جا حاضر و ناظر است.در اين آيه اضافه مىكند كه خداوند علاوه بر اين، حافظ و نگاهبان بندگان خود نيز مىباشد: «براى انسان مأمورانى است كه پىدرپى از پيش رو، و پشت سر او قرار مىگيرند و او را از حوادث حفظ مىكنند» (لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ).اما براى اين كه كسى اشتباه نكند كه اين حفظ و نگاهبانى بىقيد و شرط است و انسان مىتواند خود را به پرتگاهها بيفكند و دست به هر ندانم كارى بزند و يا مرتكب هرگونه گناهى كه مستوجب مجازات و عذاب است بشود و باز انتظار داشته باشد كه خدا و مأموران او حافظ وى باشند اضافه مىكند كه: «خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملتى را تغيير نمىدهد مگر اين كه آنها تغييراتى در خود ايجاد كنند»! (إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ).و باز براى اين كه اين اشتباه پيش نيايد كه با وجود مأموران الهى كه عهدهدار حفظ انسان هستند، مسأله مجازات و بلاهاى الهى چه معنى دارد، در پايان آيه اضافه مىكند كه: «و هرگاه خداوند به قوم و جمعيتى اراده سوء و بدى كند هيچ راه دفاع و بازگشت ندارد» (وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ). «و جز خدا، سرپرستى نخواهند داشت» (وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ).به همين دليل هنگامى كه فرمان خدا به عذاب و مجازات يا نابودى قوم وملتى صادر شود، حافظان و نگهبانان دور مىشوند و انسان را تسليم حوادث مىكنند!.هميشه تغييرات از خود ما است!جمله «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» كه در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصرى آمده است، يك قانون كلى و عمومى را بيان مىكند.اين اصل قرآنى كه يكى از مهمترين برنامههاى اجتماعى اسلام را بيان مىكند به ما مىگويد هرگونه تغييرات برونى متكى به تغييرات درونى ملتها و اقوام است، و هرگونه پيروزى و شكستى كه به قومى رسيد از همين جا سر چشمه مىگيرد، بنابراين آنها كه هميشه براى تبرئه خويش به دنبال «عوامل برونى» مىگردند، و قدرتهاى سلطهگر و استعمار كننده را همواره عامل بدبختى خود مىشمارند، سخت در اشتباهند، چرا كه اگر اين قدرتهاى جهنمى پايگاهى در درون يك جامعه نداشته باشند، كارى از آنان ساخته نيست.اين اصل قرآنى مىگويد: براى پايان دادن به بدبختيها و ناكاميها بايد دست به انقلابى از درون بزنيم، يك انقلاب فكرى و فرهنگى، يك انقلاب ايمانى و اخلاقى، و به هنگام گرفتارى در چنگال بدبختيها بايد فورا به جستجوى نقطههاى ضعف خويشتن بپردازيم، و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوى حق از دامان روح و جان خود بشوييم، تولدى تازه پيدا كنيم و نور و حركتى جديد، تا در پرتو آن بتوانيم ناكاميها و شكستها را به پيروزى مبدل سازيم….. و اما جواب سوآل شما كه در پرانتز با شرح كرده ام . پايان تفسير نمونه .
شما ميدانيد كه من از سال 1340تا 1355تقريبا تمامي عمر جواني خودم را در بيمارستان گذراندم ، از آن زمان تا بحال ( 1391) در پيشرفته ترين كشور جهان ، آمريكا ،هم درس خوانده ام و هم كار ميكنم و از همه مهمتر ( حد اقل براي خودم ) رشته تحصيلي من نيز مديريت بيمارستان هست . نيك ميدانم كه تا به امروز علم پزشكي با تمام پيشرفت هائي كه نموده ،پس ازگذر چند ماه ازابتداي حاملگي با در دست داشتن اين همه ابزار و چندين آزمايش تازه ميتواند از جنسييت كودك مختصر پيامي به ما بدهد . اما مگر با دانستن بخش ناچيزي از خصوصيات جسمي اين موجود رحمي، به تمامي صدها نا شناخته هاي جسمي و روحي ورواني اين موجود بكوچكترين آگاهي دست يافته ايم ؟ تصور ميكنيد علم چقدر پيش رفته ؟ تازه ساختن و برخورداري از ابزار بهتر دليل بر عالم بودن مانيست . نه خير ما هنوز در ابتداي كارهم نيستم و اين همه ادعا ميكنيم ، ( البته نه پويندگان اين راه كه همگان بسيار در برابريافته هاي خود متواضعند ) . بشر راه درازي را بايد بپيمايد تا به مرحله شناخت كامل برسد ، كه اين حق را نيز خداوند هستي تا زير علم مطلق خدائي خودش به انسان عنايت فرموده . اما حيات مطلق و علم مطلق تنها از آن اوست . ثانيا بر حق بودن كتابي را نگاه كنيد كه در شوره زار علم ومعرفت وحكمت شبه جزيره 1500 سال قبل بحثي را عنوان كرده كه بشر امروز بقول شما مجهز به اين همه ابزار و علم تنها بمختصري از آن چه را كه همان آفريدگار با علم مطلق خود به او فراداده را امروز دريافته . و مگر همين علم را از چه كسي فرا گرفته ؟ وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسمْاءَ كلُّها سوره بقره . او تمامي اسماء و مجموعه استعدادها را به اين بشر ناسپاس فراداده و اين انسان كم مانده كه با همين مختصركم داني ادعاي خدائي نيز بكند !!!.. و تازه در كجاي آيه خداوند فرموده كه اين علم ( تنها ) نزد من هست ؟ آيه ميفرمايد : خداوند ميداند كه رحمها چه باري را برگرفته اند ، اما نميفرمايد كه شما انسانها نميدانيد و يا نبايد بدانيد .اتفاقا بايد در فردائي نچندان دور انسان تمامي خصوصيات آن كاشت را بداند، اين اراده اوست كه در هنگام ارتقاء از انسان به آدمييت ، تمامي اسماء و استعدادها را به او فرا داده . و باز هم بقول قرآن اين راسخون في العلم هستند كه در تمامي شبانه روز مشغول كاوش در جهت اثبات ان اسماء هستند ، درود بر همه آنها باد . پس نه ما همه داني هستيم، و نه حق هيچ داني را داريم . ما باراده او اسماء و استعداد فراگيري و بكار گيري علوم را از او فراگرفته ايم و بايد ، تاكيد ميكنم بايد در بروز آن استعدادها و بكارگيري آن علوم سخت كوشا باشيم ، كه در غير اين صورت ، به او ، و به اراده او پشت كرده ايم كه اين خود يك گناه نا بخشودنيست . و امروز بر همه عيان است كه غافلين و باز ماندگان از قافله راسخون في العلم ، تنها بازندگان اين زمان ميباشند .حصول به آن پيشرفت ، وانتخاب اين عقب ماندگي هر دو بستگي بتصميمي است كه خود انسان ميگيرد ، و به آن عمل ميكند .در پايان مجددا توجه شما را به اين مهم جلب ميكنم كه ،قرآن نه تنها سد راه پيشرفت ما نيست بلكه خواندن آن ، تلاش در فهم آن ، و بكارگيري آن با توجه به آموزه هاي مبين آن بهترين چراغ راهنماي ما ميباشد . نيك ميدانم كه اين سوال بجا در ذهن خواننده محترم خطور ميكند كه : پس چرا جامعه مسلمان از نظر علم، امروز از ديگر جوامع ( باصطلاح ) غير مسلمان در پاره ئي از موارد عقب مانده تر است !!!. بارها اين را معروض داشته ام كه ، بر طراحان اين سوآل است كه منصفانه به پيشرفت علم در ابتداي ظهور اسلام و مخصوصا در آن زماني كه اكثريت مردمان در ديگر جوامع بشري يا در جهل مركب ميزيستند و يا با همه توان با تحقيق در علوم قرآني و بكار گيري و استفاده از آن مشغول سـاختن آينده خود بودند يك نگاه ديگري بيندازند . از طرف ديگر در نهايت تاسف بايد به اين درد كشنده اقرار كنم كه ، امت مسلمان بجاي پيروي از قرآن بعنوان بهترين راهنماي پيشرفت خود از زماني كه با اين كتاب و مفاهيم آن بيگانه شدند،و براه تفرقه افتادند و هر روز با ساختن انواع مذاهب دروغين ، و كشاندن پويندگان راه علم به تاريكخانه تقليد و روايات و احاديث جعلي سرنوشتي را كه ميتوانست و ميبايست بهترين نويد بخش براي حال و آينده بشر و مخصوصا امت مسلمان باشد را به اين شرنوشت ، درست فهميديد ( شرنوشت) جهنمي كشاندند ،از آن زمان روز روشن خود را، خود به شب تاريك تبديل كردند و هيچ كس بجز خود ما مقصر نيست . اما در نهايت شهامت خدمت شما و خوانندگان شما معروض ميدارم كه راه رهائي و فتح قله هاي پيشرفت ملت مسلمان در پشت كردن به دينشان نيست،در تفرقه نيست ، در رودروي يكديگر ايستادن نيست ، در متهم كردن يكديگر به پيروي از مذهب حق و نا حق نيست، .من تقريبا تمام اديان و ايسم ها و مذاهب تاريخ را هم خوانده ام و هم با بسياري از آنها آشنائي دارم . درد امروز جامعه ما بخاطر دين يا مذهب ما نيست ، تجربه و تاريخ بر اين امر حق شهادت ميدهند كه : زماني كه حرمت اخلاق در هر جامعه ئي شكسته شد آن جامعه رو به زوال خواهد كرد . قرآن درس هاي زيبائي در چگونگي از بين رفتن و سقوط تمدنها ميدهد . اين كه من اينهمه در 41 سال گذشته فرياد ميزنم ، قرآن ، قرآن نبخاطر اين هست انسان مذهبي هستم ، شما ميدانيد كه من با تمامي ( َمذاهب ) تاريخ مخالفم . قرآن يك دين را بما ميآموزد و آن هم توحيد است ، ديني را كه به ابراهيم آموخت، هرچه ما از اين صراط مستقيم فاصله بگيريم ، بيشتر به بيراهه ظلمت ميرويم . جالبه از درون وطن گزارش ميشود كه مردم در بعد از انقلاب ، روز به روز از اين مذهب گريزان تر ميشوند. به آناني كه تصور ميكنند در جاي ديگري بجز دين قرآني خبري هست متواضعانه عرض ميكردم كه شما وارونه پوستين را مينگريد .مسلم بدانيد در هر خانواده ئي، هر جامعه ئي زماني كه كرامت انساني ترك برداشت ، زماني كه به باور انسانها اهانت شد ،سر بلندي آن جامعه رو به زوال خواهد گذاشت . و با پريدن از اين مذهب به آن مذهب و يا پشت كردن به باور خود مشكلي را كه حل نميكند . شما از كساني كه امروز به باور قبلي خود پشت كرده اند بپرسيد باور كنوني خودت را از سر تا پا براي من تعريف كن، ببينيد تا چه عمقي از باور جديد خود آشنائي دارند . هيچ . من هرروز با اين تازه فراري ها روبرو هستم . راه ارزش يابي كردن ،يك دين نگرش در آئينه اعمال پيمان شكنان آن دين نيست ، در كنار يك جوي بگل آلوده نشستن و از تشنگي مردن كار انسان خردمند نيست، همتي بايد ،تا به سرچشمه رسيد واز كوثر ذلال آب بقا، و رستگاري را نوشيد . سرچشمه اين دين كوثريست كه خداوند رحمان به محمد عطا فرمود ،آن سر چشمه را هرگز آلودگي نشايد . انساني كه نيازمند به حمام رفتن و كيسه كشي شدن دارد، تا چرك ،و زنگار از تن خود بپاكد، كه با تعويض لباسش نميتواند رفع بوي بد بدن كند . اگر دستمان چركين شده نبايد آنرا قطع كرد .بايد بدنبال درمان بود . نيك ميدانم كه سوال شما مبني بر ( ايا آنها كه مسلمان نيستند اما بكار خير مشغولند جهنميند ؟ ) از كجا ميآيد . نيك كه بنگري اين خط كشي ها را اعمال و رفتار ما مسلمانها با آن باصطلاح غير مسلمانها بر صفحه ذهنشان كشيده .مگر در دوران انقلاب تمامي آحاد جامعه خود جوش به خيابانها نيامدند ؟ چرا ديروز اكثر زنان جامعه با برگرفتن حجاب به خود ميباليدند ، چرا در ديروز كسي از دين ديگري سوآل نكرد ؟ مگر بنا بر ( لكم دينكم ولي دين نبود ) .آنقدر بپاي آنها پيچيديم تا امروز ظلم و ستم ما در حق ديگر باور مندان يقه خودمان را گرفته ، حالا آنها از ما ميگريزند ونيك ميپرسند كه آيا اين آن دين رحماني است كه ابوسفيان نيز در آن تامين جاني و مالي داشت ؟ . از ماست كه بر ماست . تا ما برنگرديم و از رفتار غير اسلامي خودمان در جامعه توبه نكنيم ، و بمعناي قرآني از آنها كه رنجانيد مشان يك پوزش خواهي صادقانه نكنيم مطمئن باشيد كه كه نه آنها و نه تاريخ هرگز ما را نخواهد بخشيد. وه كه دل شكستن چه گناه نابخشودنيست . مشكل ديگر همباوران مسلمان من در دو ستم ديگر نيز جا گرفته ، يكي آنها كه نا آگاهانه در مذهب ما غلو به ناحق ميكنند ، و اين همه غير ممكنها و غير عقلي ها را بر مذهب ما روا ميدارند . و دسته دوم آن خود زنيهاي چاپلوسانه ايست كه باصطلاح روشنفكران ما در خارج از كشور براي خوش آمد ديگران ميكنند . يكي بر منبر : كه علي در يك روز با يك شمشير 700 نفر را در راه اسلام كشت !!! .و ديگري كه : علي را ببين كه در يك روز 700 نفر را سر بريد . از شما ميپرسم كدامين يك از اين دو غلو ، و نا روا بر علي حق است ؟ .يك روز اين علي 700 نفر ميكشد و فردا زنجير بر گردنش در كوچه هاي مدينه كشانكشان رو به مسجد ؟؟؟!! چقدر خوشحالم كه آن علي بر حق امروز زنده نيست.
دوست خوب من، ما اگر امروز بيدار نشويم ، فردا بسيار دير خواهد بود . ما فقط داريم دينمان ،وزمان را بر عليه خودمان به مسلخ ميبريم . به شما قول ميدهم اگر همين امروز بر عليه خودمان بپا نخيزيم فردا در يك اقلييتي نا چيز خودمان زنجير بگردن خودمان خواهيم انداخت .و مطمئن باشيد كه خفتي بالاتر از اين نيست كه انسان خود كشي كند ، آنهم خود كشي باوري . أَ فَغَيرَْ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ(83) وَ مَن يَبْتَغِ غَيرَْ الْاسْلَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فىِ الاَْخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ(85) . شما بهر دوي اين آيه ها نگاه كنيد . او ميفرمايد هستي تسليم است ، باز هم ميفرمايد ( طوعا) از روي رضايت ، و ( كرها) غير رضايت . پس خودش ميداند كه عده ئي از اين تسليم سر باز خواهند زد ، پس از روي دلسوزي باز ميفرمايد كه من نميخواهم شما ضرر كنيد ( خاصرين ) پس فكر كنيد . جهان من بر تسليم آفريده شده ، و باز تكرار ميكند : هر كه بخواهد بجز تسليم در برابر عظمت من و آفرينش من عمل كند آن دين يا روشي را كه انتخاب ميكند ( خاصرين ) بجز ضرر چيزي حاصلش نميشود . حالا شما به رفتار ما كاسه از آش داغتر ها نگاه كنيد كه به همنوعان خود ميگوئيم . اولا شما بايد مسلمان شويد !! دوما، حالا كه از روي آگاهي و يا نا آگاهي مسلمان شديد و رفتار غير انساني و غير قرآني ما را ديديد !!اگر تصميم به خروج گرفتيد، فقط يك راه براي شما باقي ميماند . سرهاتان بر نيزه ؟؟!!. وه كه چه ديني سراسر رحمت !. مسلم است كه هر نا آگاهي، با ديدن اين مذهب از آن دين نيز فرار خواهد كرد . ما حتمي ميدانيم كه اكثريت جامعه از آن دين سراسر رحمت قرآن هيچگونه آگاهي ندارند ، اين يك خفت براي آنها نيست ، بلكه يك شكست مفتضحانه براي ماست كه پوستين را وارونه پوشيديم و همگان را بوحشت انداختيم . آخر كي ما ميخواهيم بخود آئيم كه جامعه از كجا بباورخود دست مييابد ، از دو منشاء، يكي ايمان ماست و دومي عمل صالح ما، كه هر دو از ايمان توحيدي ما نشات ميگيرد ،حالا از شما تقاضا دارم اين دو مالفه خوشبختي را در جوامٍع باصطلاح اسلامي بمن نشان دهيد …تا من از پشت كردگان تقاضا كنم كه برگردند . مگر امروز در دنياي اسلام غير قراني در روز چند نفر انسان باصطلاح شيعه ،بدست انسان باصطلاح سني كشته ميشود ؟ . چرا ما نميخواهيم در برابر آئينه اعمال غير قرآني خودمان قرار بگيريم . شما در تاريخ اين مذاهب غير قرآني بمن نشان دهيد در كدامين مقطع تاريخي هر كدام به قدرت ( = زور) رسيدند دامان رحمت بر ديگري گشودند و ابوسفيان را نيز امان دادند ؟ ما بعد از انقلاب با ديگران پيامبرگونه عمل كرديم؟ ، يا طناب رحمت بگردن ديگران انداختيم ؟ . نيك ميدانم كه به قباي بسياري بر ميخورد اما مگر ما مسلمانان خارج از كشور آواره دين يهوديم ؟ آخر سكوت تا بكي و براي چه ؟ براي دو روز زندگي بيشتر ؟ . خوانندگان محترم ، اين نوشتار از آن من است و سوآل كنندگان هيچ مسئوليتي در قبال اين گفتار ندارند ، من آنچه كه حق است گفته ام و باز هم ميگويم ، آرزو ميكنم كه همباوران من از اين خواب غفلت بيدار شوند كه انسان و باور او هر كس و هر چه كه ميخواهد باشد كرامت و احترام دارد ،بر افراشتن چماق تكفير فقط بر سر خودمان فرود خواهد آمد .باورم كنيد كه تشخيص دردمان و درمان آن در لابلاي صفحات همين كتاب روشن است . اين كتاب هدايت هست ، تنها بقول خودش آنرا بايد خواند ، اما خواندي ترتيلا ( در نهايت صبر، تفكر، و عمل بآن ) . براي حقانيت عرايضم به شرنوشت امروز كشورهاي باصطلاح اسلامي نگاه كنيد . اما براي دلگرمي شما بايد عرض كنم كه اگر به(نكبت) رفتار اين بيگانگان با قرآن ،در آن سرزمين ها چنين جناياتي بر انسان روا ميگردد ، و فوج فوج از آن مذاهب انسان هاي درد مند را ميگريزانند ،اما امروز اسلام در نهايت سربلندي در مرز هاي بروني با قامتي ايستا به (بركت)همين قرآن و تعاليم بر حق خود نتنها امروز بهتري از ديروز را بنمايش ميگذارد ، بلكه فرداي بسيار اميدواركننده اي را بپيراوان خود و به بشريت نيز نويد ميدهد . كه اجازه دهيد در پايان عرايضم مژده ئي را به باور مندان راه راست تقديم كنم كه ، هر چه آنها در آنطرف از اين مذاهب ميگريزانند ، خداوند قرآن در اين طرف بر آن ميافزايد. كه خود قول داده ،وانه لحافظون . بر ماست كه به آينده خوش بين و اميدوار باشيم كه نا اميدي گناهيست نا بخشودني . ديگر سوآلات شما را در آينده نزديك با اجازه او پاسخ خواهم گفت .
دوستتان دارم . آمريكا ،24 ژانويه 2013.
نادر انتظام .