نزول قرآن،نردبان محمد

بدست • 19 جولای 2012 • دسته: نوشتار

در باره رمضان و نزول قرآن و از سحر تا غروب آفتاب غذا نخوردن و آب نياشاميدن ، و دها ،نهي ديگر سخنها رانده شده ، مقالات فراوان نوشتنه اند  .

نوشتند و گفتند كه : همه چيز ،نهي است و بس  ، مثل اينكه براي يك مسلمان باورمند به رمضان و روزه اش،  سالي سي روز جزء زندگي او نبايد باشد و نيست ! اگر سري بكل اين دين بزنيم، تقريبا همه  عبادات تكليف مدارش ،  همين بوي نكردن ها و نكن ها ،  و زندگي نكردنها را ميدهد . و نيك بدانيد كه اگر خواستيد در خارج از  اين دين  ( مثلا آن دين قيم ابراهيم )، (زندگي كنيد ) و اگر كرديد به چه سرنوشت شومي دچار خواهيد شد، ودر فرداي  آن روز نا ديده ، و هنوز نيامده ، آن رب رحمان  و رحيم ، چنان روزگار شما را سياه ميكند و به چنان عذابي شمارا گرفتار ميكند كه در تاريخ آفرينش  هر گز نمونه آنرا نه كسي ديده ، و نه خوانده !. و همين نهي از معروفها و امر بنهي كردنها ، چنان  فضاي كشور هاي مسلمان نشين را بسيار لذت بخش و سراسر پر از آرامش كرده  كه در هيچ كجاي اين كره خاكي  نتنها اثري از آن نيست بلكه همه آرزو دارند تا بكشور هاي ما بيايند و از اينهمه آزادي و عدل اسلامي لذت ببرند !!.بله اين است دين ما و پيام دلنشين  دين ما !. و بر ما مسلمانان  با اين دين(  تكليف مدار) و ( نه قانون مدار) عبادت پيشه است كه تلاش كنيم هر چه بيشتر بچه مسلمان ! درست كنيم ، تا حد اقل بتوانيم ازدياد بي رويه جمعيت در كشور هاي اسلامي را بحساب رو اوردن پيروان اديان ديگر كه از آزادي در دينشان خسته شده اند !  ، و هر روز  فوج ، فوج رو باسلام بي استبداد ميآورند را بحساب اسلام بگذاريم ، و چه رشد سريعي !.

. چند روز قبل گزارش گري در شبكه  CNN از پاكستان !! ( همانطور كه از اسمش پيداست اين پاكترين كشور اسلاميست ) با يكي از خانوادهاي پر جمعيت مصاحبه  ايرا گزارش ميكرد، كه اين جناب …. ميگفت :  بنا بر اعتقاد اسلاميش حق جلو گيري از ازدياد فرزند را ندارد !. و با نهايت افتخار در برابر اين دوربين به جهانيان اعلام ميكرد  كه من از دينم دفاع ميكنم ، و حاضر نه، به جلو گيري هستم و نه ،به عقب گيري ( منظورم عقب انداختن در فرزند سازيست ). گزارشگرشروع به شمردن فرزندان برومند اين مرد مسلمان رشيد كرد : كه اسم اين محمد است، اين يكي علي و اين فاطمه و اين … و چون سر نخ در شمارش  بيست و يكمي از دستش در رفت ، رو كرد به آن مرد مسلمان و سوال كرد كه شما چند سالتان هست ؟ و چند ساله كه ازدواج كرده ايد ؟ و .. آن مرد مسلمان فرمود : من 36 سال دارم ! و در 15 سالگي هم ازدواج كرده ام ، اكنون 21 فرزند دارم ! ( يعني هر سال يكي ) . دومين  سوال آن خبر نگار اين بود كه ، آقا اسماعيل ، اسم همه بچه ها را ميداني ؟ و آيا در هنگام صدا كردن انها مشكلي نداري ؟ ايشان فرمودند : كه چون در امر صدا كردن آنها قدري مزاحمت ايجاد ميشود ،آنها را شماره گذاري كرده ام ! ( يادم بفيلمي از مرحوم چارلي چاپلين خدا بيامرز افتاد كه گفت در اين كارخانه بقدري كرامت انساني سقوط كرده كه ديگر ما را باسم صدا نميكنند ! بلكه شماره گذاريمان كرده اند ). و مثلا از فرزند پنجمي ببعد شماره 6 ، 7 .. صدا ميكنم .سوال سوم ، اين بود كه ، در مورد تغذيه اين فرزندان با مشكلي برخورد نميكنيد ؟ ! جواب : كه خداوند روزي دهنده است !! شايد منظور تغذيه  سد جوع از كرمهاي آن آب گواراي قابل شرب در جوي ، جاري در كوچه بود ! اين است اين ديني كه بر سر معراج ( كاري باين كه معراج ،عروج نيست نداريم ) پيامبرش ، كه  با كدامين مدل از براقها ، و  با چه سرعتي ، باين سفر تشريف بردند ، بسياري از همباوران ما يا در جنگ با يكديگر كشته شدند و يا از اين دين ناب محمدي  خروج كردند !.

و ،اما چرا موضوع انشاء ، مبارك رمضان امسال را  ( نزول قرآن ، نردبان محمد ) انتخاب كردم ؟ .

ابتدا ميپردازم به معناي نزول ،نزول و مشتقات آن در قرآن مجيد 43 بار بكار رفته ، كه تقريبا در جمع ، منظور از فرود آمدن هر كلامي ، شيئي ، مايعي، و يا ماده اي ، از بالا به پائين را ميرساند .

باريدن باران رحمت وحي بر پيامبر عزيز ما ،  را نيز نزول ميگويند ، البته اين بدين منظور نيست كه  يك مقامي بنام خداوند در بالاي آسمان زمين منزل كرده و از آنجا يكنفر بنام جبرئيل را استخدام كرده و ميفرمايد : اين بسته نامش وحي است ،قسمتي از آنرا ميدهي به اين انسان و قسمتي را ميدهي به آن زنبور .  نخير چنين نيست .مسلم كه  براي  ايجاد هر بنائي در اين جهان، ابتداء نياز به يك پاك سازي ، و زير سازي  وجود دارد . در مورد وحي به پيامبران نيز قرآن كريم ميفرمايد  * إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَ نُوحًا وَ ءَالَ إِبْرَاهِيمَ وَ ءَالَ عِمْرَانَ عَلىَ الْعَالَمِينَ(33. اصطفي يعني پاك سازيكرد ، اورا تصفيه كرد ، او را آماده پذيرش كرد .پس هركدام از كساني را كه او اراده به برگزيدن فرمود ، قبلا آنها را در بوته آزمايشات متعددي قرار داد ، سپس نسبت به نوع ماموريت ، و امتحان انجام شده آنها برگزيده شدند . نگاه كنيد به برگزيدن حضرت مريم ( درود خداوند بر آن نمونه تقوي در آفرينش باد ) كه خداوند ميفرمايد : * وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمِينَ. در اين آيه بحث بر برگزيدن يك زن در يك دهستان  و براي ارشاد 50 نفر نيست ، خداون هستي  :  ترا از تمامي صافي هاي مورد نياز براي دريافت اين مقام عبور داد .اكنون تو بر تمامي زنان در جهان هستي فضل و برتري تقوائي داري . پس نزول ،  آن باران رحمتيست  كه  خداوند هستي بخش  بر آناني ميباراند كه از صافي ها عبور كرده باشند  و براي دريافت سخن دلنشين  خداوند حتمي از هر لحاظ آمادگي پذيرش را دارند . سر زمين دل اين گونه انسانها قبل از كاشت دانه وحي، بارها ،شخمها زده شده ، و پازشتها شده اند ، از پاكترين آب ها ابياري شده اند .نگاه كنيد بآيات سوره آل عمران از آيه 30 تا 45 ببينيد براي برگزيدن عيسي از كجا خداوند ، و از چه كسي ، و كساني اين  پاك سازي را شروع كرده .از خانه زكريا !. حالا ، شايد بعد از نيم قرن محصول آن دانه ميشود عيسي .اين است معناي اصطفا ، و نزول.

و اما معراج ( نردبان ) ، در بين مسلماناني كه با قران آشنائي ندارند چنين تفسير شده كه پيامبر به معراج رفت !. هرگز چنين آيه اي در قرآن نيامده .بلكه پيامبراز معراج (وحي)،بعنوان يك وسيله استفاده كرد . ما در هيچ جاي قران مجيد از معراج يا عروج پيامبر به آسمانها با چنين آيه اي برخورد نميكنيم !.در قرآن كريم خداوند ميفرمايد : * سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلىَ الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنرُِيَهُ مِنْ ءَايَاتِنَا  إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ(1 ( دانم پاك بودن آنكه برد بشب بنده اش را از مسجدالحرام به مسجد اقصي ،كه بركت داديم پيرامونش را تا (بنمائيم )  او را از آيتهاي خود ، بدرستيكه اوست شنواي بينا ) .در اين تنها آيه ،  اصلا بحثي از عروج ،يا معراج پيامبر نيست ، بحث سر اين هست كه ،اين پيامبر هم، پايش را گذارديم جاي پاي بزرگ جدش ابراهيم ،وَ كَذَالِكَ نُرِى إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ(75 .ملاحظه كنيد كه با ابراهيم ، آن بزرگ مرد موحد ،چه كرد فرمود:(نري) نموديم ملكوت زمين و اسمانها را باو.

بنظر من مسلمانان از روزي كه قرآن هدايت ، ارشاد ، وشفا را بكناري گذاشتند ، و بدنبال بهانه اي براي غلو در دينشان گشتند ، در يك سردرگمي  بنا را  برپاره ،پاره كردن آن دين قيم  ابراهيم ، و محمد گذاشتند  ، و با رها كردن پرستش الله جل جلاله ، بپرستش خداونداني روي كردند كه خود خالق آنها بودند ، و دست آخر همين خدايان شدند بلاي جان آنها.

حتمي نزول قران كريم در شهر رمضان آغاز  شد ، و اين نزول سالها بطول انجاميد ، و حتمي هم كه بر محمد نازل شد ، نازل شد تا محمدي بسازد ،كه  پرستش الله بي همتا  ،كه رسالت تمامي پيامبران بر حق تاريخ بود  را جاي گزين پرستش  خداوندان ،مستبد و آدم كش ، و ضد آزادي انسان  نمايد . قرآني كه بر محمد در ماه رمضان نازل شد قرآني نبود كه محمد را به معراج ببرد ، به معناي معراج توجه كنيد ،معراج يعني ( نردبان ) ، و نردبان وسيله است و نه هدف ،جاي هدف و وسيله را عوض كردند ، و سرنوشت ما را بدين جا كشاندند ! . هدف تشرف بحضور آن هستي بخش جهان هستي ، و آنهم در تمامي لحظات شبانه روزي زندگيمان هست . قرآن نازل شد و محمد را بعنوان آخرين پيامبر تاريخ معرفي كرد و : فرمود ،پيروان محمد ،  پيامبر شما تنها انساني بود كه در آن (سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلىَ الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنرُِيَهُ مِنْ ءَايَاتِنَا  إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ،  (نريه، آن نمودنهاي ما ) تا آخرين درخت سدر هستي در خدا شناسي ، و هستي شناسي بپيش آمد .

پيروان محمد ، ميخواهيد بدانيد كه پيامبر شما تا به كجا آمد ؟

  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى‏(1)  قسم بستاره چون فرو شود ، يا بر آيد .

مَا ضَلَّ صَاحِبُكمُ‏ْ وَ مَا غَوَى‏(2)گمراه نشد صاحب شما و براه باطل نرفت .

وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى(3)و سخن نميكند از خواهش نفس .

إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى‏(4) نيست آن مگر وحي كه وحي كرده ميشود .

عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى‏(5) آموخت او را سخت قواي.

ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى‏(6) صاحب توانائي ، پس راست ايستاد

وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلىَ‏(7) او بود بر افق بر تر

ثمُ‏َّ دَنَا فَتَدَلىَ‏(8) پس نزديك آمد ، پس نزديك شد يا ( تواضع نمود )

فَكاَنَ قَابَ قَوْسَينْ‏ِ أَوْ أَدْنىَ‏(9) پس بود قد دو كمان يا نزديكتر

فَأَوْحَى إِلىَ‏ عَبْدِهِ مَا أَوْحَى‏(10) پس وحي كرد به بنده اش آنچه وحي كرد

مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى(11) تكذيب نكرد دل آنچه را ميديد

أَ فَتُمَارُونَهُ عَلىَ‏ مَا يَرَى‏(12) آيا مجادله ميكنيد با او بر آنچه ميديد ؟

وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَى‏(13) و بتحقيق كه ديدش بار ديگر

عِندَ سِدْرَةِ المُْنتَهَى‏(14) نزد سدره المنتهي

عِندَهَا جَنَّةُ المَْأْوَى(15) كه نزد آن است بهشت آرامگاه ( همين جا ديگه دلش آرام شد )

إِذْ يَغْشىَ السِّدْرَةَ مَا يَغْشىَ‏(16)هنگامي كه پوشيد سدره را آنچه پوشيد

مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَى‏(17) نگرديد به جانبي چشم و تجاوز از حد ننمود

لَقَدْ رَأَى‏ مِنْ ءَايَاتِ رَبِّهِ الْكُبرَْى(18و بتحقيق كه ديد از آيتهاي پروردگارش كه بود بزرگ.

همباوران عزيز ، باطرافتان نگاه كنيد ، بحث امت اسلام ،برسر چيست ؟  آيا بر سر چگونگي به معراج رفتن پيامبرشان نيست ؟! آيا بحثشان بر سر نوع براقي نيست كه پيامبر را به معراج برد ؟!    تا محمد با آن بآسمان اول ، دوم ، .. برود ؟ . قرآن ميفرمايد : در طول تاريخ آفرينش تنها دو نفر مفتخر باخذ كسب اجازه ( نريه) شدند ، يكي ابراهيم  بود ، و آخري پيامبر عظيم الشان اسلام محمد ( كه درود جهان هستي بر او باد ) بود .محمد در قرآن بمعراج نرفت ،  معراج ( نردبان ) وسيله بود تا محمد را تا  به هدف ببرد .  او مفتخر بديدار شد .  كه آن ديدار براي هر انساني قابل حصول است ،بشرطي كه ،محمد شود . اميدم بر اين  هست تا امتي  ، كه پيامبرش  در قراِن  نردبان ديدار معشوق را يافت و با بالا رفتن از پلكان عشق ، در زير سايه آن درخت سدر آخري با  آن تنها خداوند هم عاشق و هم معشوق ديدار كرد ، نيز دست ما  را از اين همه اعمال ضد قرآن بشويد ، تا هركدام به نسبت ايمان به او ، بر آن ديدار نائل شويم .

خداوندا ،تو با نزول قرآنت بر محمد ،نردبان ديدار را بما نشان دادي .

خداوندا ، تو با نزول سوره حَمد ،راه رسيدن به آن نردبان را به ما آموختي .

خداوندا ، تو با دعوت محمد با صعود از آن نردبان، آفرينش را به او نماياندي .

خداوندا ، قرآني ديگر بفرست ، اينبار آنرا خودت در گوشمان زمزنه فرما ، آن قرآن را سوزاندند. امت محمد  باهدايت دشمن و بدست خود آنرا به آتش  كشيدند .

خداوندا ، ما سالها تلاش كرديم تا  پايمان را در پلكان اول بگذاريم ، اما ، امروز ، پيروان دروغين محمد، دست در دست دشمنان تو ، و قرآن تو و محمد تو و ما ،چنان بر ما ميبارند و ميتازند كه ما خود را نيز گم كرده ايم .چه رسد به نردبان تو  و تو خداي نردبان .

 يا رب ، ترا به جان محمد قسم كه ، محمدي ديگر از نسل ابراهيم و موسي و عيسي، محمد برسان ،كه دلمان سخت براي ديدارت به تنگ آمده . آمين

 همباوران عزيز،  راه رسيدن به پاي آن نردبان ، و صعود از آن درلابلاي تك ،تك آيات قرآن كريم نهفته است تنها نياز به همت و تفكر دارد . باميد بيداري هر چه زود تر امت محمد.  والسلام.

july 19. 2012

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.