پیام سوره بروج به ستمگران و مامورین آنها
بدست Nader • 14 مارس 2018 • دسته: نوشتارسلام یا شهید
وای بر ملتی که یک مصدق داشته باشد !.
نو روز ، تجدید حیات بر زمین بر شما مبارک باد .
سفری به آسمان دنیا و بازدید از برجهای حفاظتی آن در سوره بروج ؛
وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوج ، به آفرینش و کار برد این عظیم ترین سیستم حفاظتی زمین و زمینی ها سوگند .
وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُود به روزیِ که آمدنش لازم و حتمی است سوگند .
. وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُود به بیننده و دیده شده سوگند .
قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُود به سوگند های بالا سوگند که ، در طول تاریخ چه موئمنینی که بخاطر باورمندی به من ، به هستی ، و به کرامت انسان در اعماق گودالها به آتش کشیده شدند و سوختند تا برای همیشه زنده بمانند .
، النَّارِ ذاتِ الْوَقُود آنها به خاطر باورشان ، هر باوری که مورد تائید رهبر ستمگر زمان شان نه بود به امرآن ستمگر و اجرای حکم توسط مامورین هر کدام بنحوی در آتش استقامت و پایداری بر حق سوختند .
، إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُود و این جنایات هولناک در حالی توسط مامورین این ستمگران به وقوع پیوست که این مامورین سنگدل در بالای گودال از به آتش کشیدن باورمندان هلهله و شادی میکردند !!.
وَ هُمْ عَلى ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ و در عین شادمانی از اینکه دستور فرمانده را اجرا میکردند ، در بالای آن گودال ها ایستادند تا خود نظاره گر و شاهد بر سوختن این باورمندان باشند ، یعنی در گزارش بنویسند که ، ما تا آخرین لحظه ایستادیم تا خود شاهد جان کندند آزادگان باشیم ! .
وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ . میدانید این جباران از کدامین عمل این باورمندان ، خونشان بجوش آمد و دستور چنین فجایعی را صادر کردند ؟؟!!. آن زمان که ، آن باورمندان به من ( خدای عزیز و حمید ) ، به آفرینش من ، و به کرامتی که به با کرامتان دادم و به فرا رسیدن چنین روزی نا باور هستند .
،الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ . اما آنها که دستور این جنایات را صادر کردند و آنها که در نهایت سنگدلی برای خوشنودی رهبر ، پیشوا و فرمانده مرتکب این گناه شدند غافل از این بودند که ، فرمانروای جهان هستی ( آسمانها و زمین ) خود شاهد و ناظر بر اعمال تک ، تک آنها هست .
بروزهای کودکی از بزرگوار، پدر بزرگم در مورد وجود چهار قلعه در چهار گوشه ولایت مان ، وبرج های عظیم آن سوآل میکردم ، این برجها در گوشه های قلعه و متصل به ساختمان اصلی ایجاد شده بودند . ساختمان دوار و بلند این برجها نمایانگر عظمت و پیشرفت آن ده نامیده میشد ، مردمان درون قلعه با وجود این برجها احساس امنیت بیشتری به هنگام هجوم دزدان رهگذر میکردند .ساختمان این برجها یک سر و گردن از تمامی ساختمان قلعه بلند تر بود .
از اینکه مادر بزرگ عزیزم را زود از دست دادیم همگی سخت غمگین بودیم ، اما از طرفی از اینکه بنا بر درخواست پدر و مادرم ، پدر بزرگ به منزل ما نقل مکان کرد بسیار خوشحال شدم ، زیرا بنا بر مشیت الهی ، پدر بزرگم یکی از تنها کسانی بود که در آن دیار سواد قرآنی داشت و همان مانوس بودن شبانه روزی او با قرآن بود که ، سنگ زیر بنای عشق به قرآن کریم را از ۵ سالگی در اعماق قلبم نهادینه کرد ( رحمت خداوند بر همه آنها ارزانی باد ) .
پدر بزرگ همیشه گوش به زنگ سوآلی از طرف من می بود زیرا هم از تنهائی بدر می آمد و هم با به رخ کشیدن اطلاعات بسیار پر ارزش و مجرب خود که بر دانستنی های نوه کنجکاو خود می افزود شاد میشد . خداوند او و تمام کسانی که دستمان بگرفتند و پا بپا تا بدینجا راهنمائیمان کردند ، رحمت و حق و حقوق غیر قال توصیف آنها را بر ما حلال فرماید .
آقا جون ، چرا هر قلعه ای باید حد اقل یک برج داشته باشد ؟ آنهم به این بلندی و این سوراخهائی که در آخرین قسمت بالائی دیوار برج بعد از پشت بام در آنها تعبیه شده برای چیست ؟!.
بابا جان ، شما یادتان نمی یاد چون هنوز متولد نشده بودید ، ما روزگاربسیار سخت و نا امنی داشتیم ، آفتاب که غروب میکرد آین کولی های گرسنه به دهات حمله میکردند و هر آنچه که در دسترسشان بود به یغما می بردند ! بعضی وقت ها اگر مجبور میشدند مردم را هم میکشتند !! . یعنی اینقدر وضع مردم بد بود ؟ آره آقا جون ، بعضی سالها قحطی میشد ، بیماری وبا می آمد ، خشکسالی های پی در پی تمام باغها را خشک میکرد ، محصول کشاورزان بکلی نا بود میشد ،مخصوصا برای آنها که عیال وار بودند و بچه زیاد داشتند سخت تر بود چون بچه های کوچکتر از شدت بیماری و گرسنگی تلف میشدند ! . پس این برج ها برای حفاظت از هر شری بود ؟ آره بابا جون ، وجود برج ها خدمت بزرگی از هر لحاظ برای اهالی ده بود .
راستی از کجا مردم به این فکر افتادند که باید برای حفاظت از خودشان و احشام و محصول شان باید کنار قلعه ها برج بسازند ؟ . آقا جون یکی از تنها کسانی بود که در آن دیار قرآن می دانست و شبهای جمعه مردم را در امامزاده ده جمع میکرد و برای مردم ده قرآن میگفت ، آقا جون می گفت خداوند هم برای حفاظت ما در زمین توی آسمانها هزاران برج قرار داده و توی آنها ملائکه هائی را مستقر کرده تا شیاطین نه توانند به ما حمله کنند ، ولله اعلم . پس انسانها هم از روی دست خدا نگاه کردند و برای حفاظت از حمله دزدها برج ساختند ؟ شاید . خوب آن سوراخها روی دیوار برای چه هست ؟.
شبها تفنگچی ها به نوبت بر روی پشت بام کشیک میدادند و سر لول تفنگ را توی این سوراخها قرار میدادند و اگر دزدی به قلعه نزدیک می شد او را نشانه میگرفتند ، البته سعی میکردند به خودش نه زنند که زخمی یا کشته شود فقط برای ترساندن و فراری دادن آنها بود ،مگر مجبور میشدند.,
وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ، پس خداوند هم از ترس دزدها ی آسمان این همه برج را در آسمان زمین قرار داده ؟ نه ، خداوند که از کسی نمی ترسه ! این برجهاهم برای حفاظت زمین و زمینی ها هست .
بحث آسمان و لایه های حفاظتی و کار برد آنها بماند برای زمانی دگر . وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيم.همانا نهاديم در آسمان برجهايى و آراستيم آنها را براى بينندگان و نگاهداشتيم آنها را از هر شيطان رانده شدهاى» و اما چرائی پرداختن به این مقاله .
از شما چه پنهان در این چندین سال گذشته ، یعنی ازصدور اولین فرمان گشودن آتش ، در فردای پیروزی انقلاب و اجرای آن فرامین توسط مامورین سنگدلی ( همانند نا صادق خلخالی ) بر سینه فرزندان وطن تا یافتن آخرین گور دسته جمعی زنان و مردان و کودکانی که دسهایشان را از پشت بسته و در گورهای دسته جمعی در سرتا سر خاور میانه و این آخری ها در میانمار به جرم باور مند بودن به آتش کشیده اند ، در این فکر بودم که بهر صورت آیا روزی فرا میرسد که این ستمگران و مامورین آنها در جائی و به نحوی خود در آتش انتقام الهی گرفتار آیند ؟ .در ۴۶ سال گذشته بارها و بارها از قرآن این سوآل را کردم تا اینکه آخرخداوند قرآن مرا به تفکربیشتر بر سوره بروج ( برجها ) رهنمود فرمود .
در باره اصحاب اخدود روایات و تفاسیر متعددی نقل شده ، اما یکی از آنها که بیشتر به آیه نزدیک هست ، روایتی که در تفسیر جناب طالقانی آمده ؛.
” اصحاب اخدود، بقرينه ضمائر آيات بعد: «هُمْ، عَلى ما يَفْعَلُونَ» و اين عنوان «أَصْحابُ الْأُخْدُودِ»، ستمكاران و آتش افروزانى بودند كه براى سوزاندن مؤمنان خدا پرست كارشان اين بود كه گودالها ميكندند و آتشها مىافروختند.
از سوى ديگر بتناسب تعظيم و تكريم و اشهاد اين آيات، بايد مقصود از اصحاب اخدود، مردان با ايمانى باشند كه چون شمع با آتش بيداد بتپرستان ستمكار سوختند.
همان مردان حقى كه با سوخته شدن خود شعله ايمان و خداپرستى را برافروختند و راه حق را براى آيندگان روشن ساختند. گواه ايمان و پايدارى اين گروه و ستم و بيدادگرى دشمنان آنها، هم برجنشينان ملكوت، و هم تاريخ انسان، و هم و جدان ستمكاران است.
در طول مبارزه توحيد و شرك و حق و باطل و در خلال تاريخ پرماجراى انسان در هر گوشهاى نمونههاى بسيار دارد كه نمونه اكمل و اسبق آن ابراهيم خليل همان نخستين منادى توحيد است.
بيشتر مفسرين و مورخين، اصحاب اخدود را به نخستين مسيحيان نجران تطبيق مينمايند، كه بفرمان ذو نواس (يوسف بن شرحبيل) پادشاه يهودى آن سرزمين، آنها را در گودالهاى آتش سوزاندند «1».
اگر الف و لام الاخدود، اشاره بحادثه معهودى باشد و داستان مسيحيان نجران اعتبار تاريخى داشته باشد، اصحاب الاخدود باين حادثه بيشتر انطباق دارد، زيرا نجران شهرى در سر حد بين شام و حجاز و يمن و از مراكز مسيحيت در اين ناحيه و در آن زمان بوده است.
از حبشيان پيمبرى برانگيخت، مردم آن سرزمين او را تكذيب كردند و جنگ ميان آنها درگرفت. پس از آنكه گروهى از پيروان آن پيمبر كشته شدند و گروهى اسير شدند، مشركين آتشى در ميان خندقى برافروختند و بآنها گفتند: كسانى كه به آئين ما برگردند بركنار آيند و كسانى كه بآئين اين شخص بمانند بآتش درآيند، از مؤمنين زنى پيش آمد كه طفلى در آغوش داشت و بر آن طفل ترحم كرد و از رفتن بآتش خوددارى نمود. آن طفل بزبان آمد و بمادرش گفت ميانديش و بآتش در آ كه سوختن در راه خدا ناچيز است. […..]
1- مولانا جلال الدين در يكى از حكايات اوائل كتاب مثنوى داستان مفصلى از دشمنى و كشتار يكى از پادشاهان يهود از مسيحيان نموده و فتنهاى كه در ميان مسيحيان برانگيخت، سروده، آن گاه در تحت عنوان «حكايت پادشاه جهود ديگر كه در هلاك قوم دين عيسى (ع) جهد مىنمود» حكايتى آورده است كه با داستان ذونواس و كشتار مسيحيان بيشتر تطبيق مىكند:
يك شه ديگر ز نسل آن جهود در هلاك قوم عيسى رو نمود
گر خبر خواهى از اين ديگر خروج سوره بر خوان و السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ
سنت بد گر شه اول بزاد اين شه ديگر قدم بر وى نهاد
هر كه او بنهاد ناخوش سنتى سوى او نفرين رود هر ساعتى
نيكوان رفتند و سنتها بماند وز لئيمان ظلم و لعنتها بماند
تا قيامت هر كه جنسره آن بدان در وجود آيد بود رويش بدان
رگ رگست اين آب شيرين و آب شور در خلايق ميرود تا نفخ صور
سپس، آن جهود را بصورت بتپرستى نمايانده:
آن جهود سگ ببين چه رأى كرد پهلوى آتش بتى بر پاى كرد
كانكه اين بت را سجود آرد برست ور نيارد در دل آتش نشست
آن گاه داستان زن و طفل را بصورت خاصى سروده:
“”. يك زنى با طفل آورد آن جهود پيش آن بت و آتش اندر شعله بود
از آن زمان تا به امروز میلیونها انسان بخاطر ایستادگی بر باورشان در چه آتشها که بدست همنوعان ستمگر خود سوختند ، مگر هیتلر در آلمان نازی آنهمه یهودی را به چه جرمی در کوره های آتش سوزانید ؟! آیا بخاطر همباور نبودن با آن پیشوای ستمگرنبود؟. سوختن ، سوختن است چه فرق است میان آنکه در شلمچه ، ایران ، عراق، افغانستان ، یمن، میانمار و تقریبا سراسر این زمین هر کدام بنحوی سوختند می باشد ؟!.
چه روز سختی است آن روز انتقام !! که شاهد و مشهود هر دو در حضور تو شاهد شهید ، نامه اعمالشان آویز گردن هاشان می باشد، و خود خواننده آنند .
فرا رسیدن آن روز بر ایستادگان بر حق مبارک باد .
هموطن ، همنوع گرامی ، در آفرینش هد فمند ( بر حق ) شک نکن ، بگذار در این عمر کوتاه زمینی نشان افتخاردر دفاع از کرامت و آزادی انسان و هستی بزرگترین ثمره عمرت باشد . خورشید دیروز طلوع کرد ، فرداهم طلوع خواهد کرد ، تلاش کن امروزت را خورشیدی باشی برای دفاع از کرامت انسان و هستی . به امید دیدارتو در روز موعود .
هیچ سر زمینی با یک مصدق پا بر جا نخواهد ماند ، تلاش کن در پیروی از عمل او مصدق زمانت شوی ، پیروز باشید .
چهاردهم مارس ۲۰۱۸
آمریکا . نادر انتظام .