آقای سروش: نبود عشق در قرآن ۳
بدست Nader • 31 آگوست 2012 • دسته: نوشتاربِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم.
سي ويكم آگوست 2012
چهارمين نقد بر سخنان آقاي سروش در مورد نبود عشق در قرآن و آيات عذاب….
در سه مقاله گذشته اشاره مختصري به بعضي از آيات رحمت خداوند از لحظه آفرينش موجودي به نام بشر ، و سپس بذل نعمت انسانيت ( انس) و در نهايت آخرين مرحله تكامل او به آدميت و فراگرفتن مجموعه استعداد ها و اسماء از خداوند را نموديم .
همانطوري كه در آيه 35 سوره بقره ملاحظه ميكنيد ، آدم بجاي چشيدن عذاب بخاطر اولين سرپيچي خود از فرمان خداوند ، نه تنها عذاب نشد بلكه مورد رحمت خاص خداوند رحيم نيز قرار گرفت (فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كلَِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ).
در اين نوشتار سعي بر باز نگري بر دو پديده ( عذاب و ظلم ) نسبت بانسان ومنشاء اين دو در قرآن خواهيم كرد . ابتدا به ظلم و مشتقات آن ميپردازيم .
ظلم و مشتقات آن در قرآن 43 بار و در بعضي از زير مجموعه هاي آن همانند ( يظلمون ” ستم ميكردند “و الظالمون ” معرفي ستمكاران ” دهها بار بكار رفته . پرداختن به هركدام از آن كلمات و بررسي آيات مربوطه مسلما نياز مند به حد اقل تقديم 10 مقاله پي درپي ميباشد . با توجه به كم رسائي اين قلم ،تلاش خواهد شد تا ،در نهايت بيبضاعتي از فهم قرآن كريم ، حد اقل به بررسي بعضي از آياتي كه دربر گيرنده اين دو كلمه هستند مطالبي تقديم علاقه مندان به اين بحث گردد . ( قطعا ،او عالم مطلق و علم كامل است ) .
ظلم ، نزديكترين معناي حسي اين ماده ” ظلام ” يعني تاريكي و نبودن نور است .ظلام اسمي است كه به صورت مصدر بكار ميرود مانند ، سواد ، و بياض پس ظلام جمع بسته نميشود . پاره ئي بر اين باورند كه ظلام تاريكي اول شب است اگر چه نور مهتاب بتابد و اين تاريكي به سبب رفتن نور روز ميباشد . در قرآن از جهل و شرك و فسق به ( ظلام ) تعبير شده . چنانچه از ضد آنها به نور تشبيه ميشود . مانند ( يخرجهم من الظمات الي النور . خداوند كساني را از جهل و شرك و فسق بسوي دانائي، خداپرستي ، پاكي و نور ميبرد ) .ظلم به معناي عجله كردن و پيش از وقت مناسب كاري را خاتمه دادن است . پس هر چيزي را كه زودتر از زمان منابش مورد استفاده قرار دهند ميگويند ظلم كرده اند .ظلم يعني قرار دادن چيزي در غير موضعش. از نظر معنوي ، زماني كه كسي را بيش از طاقتش بزحمت بيندازي مگونيد به او ظلم كرده ئي. و در پايان ظلم يعني پايمال كردن يك ( حق) . ظلم يعني تجاوز به يك ( حق ) . ظلم ، بعنوان گناه در سه مورد از آنچه بين انسان و خداوند انجام ميشود صورت ميگيرد. كفر ( منكر شدن، پوشاندن روي حق ، هر حقي و از هر كس ) شرك ( چيز ديگري را شريك خداوند دانستن ، كه اين خلاف نظم آفرينش ميباشد ) و نفاق (دوروئي، پنهان كردن چهره نفاق ، خود يك ظلم است ) .به بعضي از ظلمها اشاره ميكنيم . شرك به خداوند . ان الشرك لظلم عظيم . يقيننا شرك به خداوند ظلم بزرگيست .( 31) 13.
ظلم به هر موجودي مورد لعنت خداوند قرار ميگيرد ( الا لعنته الله علي الظالمين ). 11 18 .آگاه باشيد ظالمين مورد لعنت خداوند قرار ميگيرند . ظلم در باره ديگر انسانها . ( انما السبيل علي الذين يظلمون الناس ) ( 42) 42 . يقيننا راه مجازات كساني كه به مردم ظلم ميكنند باز است . ظلم انسان به خودش.( فمنهم ظلم لنفسه ) ( 35 ) 32 . پس خود كشي در قران به معناي ظلم به خويشتن است .با برسي تك ، تك آياتي كه بهر نحوي و بهر منظوري و بهر مناسبت و در هر موردي ، كلمه ( ظلم ، و يا مشتقات ) در آنها بكار رفته ، و باتوجه به اينكه شمارش اين آيات بسيار هم افزون هست ،حتي يك آيه در كل قرآن كريم نميتوان يافت كه خداوند انساني را عذاب كرده ، ميكند ،و يا خواهد كرد . مشكل اساسي براي آناني كه يا مسلمانند، و با قرآن آشنائي ندارند ، ويا مسلمان نيستند و تنها در مقام مخالفت با قران به حكم وظيفه ئي را كه بر عهده گرفته اند ، با پوشاندن حق، به ناروا بخداوند قرآن تهمت عذاب كننده ميزنند در اين هست كه ، هر دو دسته در نهايت بي انصافي در حق چنين كتاب مبيني كفر ميورزند وآگاهانه و يا نا آگاهانه بر پديده حق لباس كفر ميپوشند و اين خود ظلميست بسيار عظيم و غير قابل بخشش . مسئله ديگري كه بايد به آن توجه كرد اين هست كه . انسان موجوديست خسران ورز ، وَ الْعَصْرِ(إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ.به شهادت زمان انسان هر آينه در زيانكاريست .2)
إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرِْ(مگر آناني كه ايمان اوردند و نتيجه ايمانشان بصورت عملي شايسته و در شان و مقام انساني در جامعه قائم و بخود و نسلهاي آينده سفارش بر درستي و شكيبائي و پاسداري و پايداري از حق را مينمايند . پس در رهگذر اين خصلت شوم زيانكاريست كه ، انسان بخود اجازه اقدام به چنين ناروائي ، مبني بر پوشاندن حق را ميدهد . 3
تا اينجا، اين بود اشاره مختصري به بعضي ازمعاني ظلم .اكنون بر كساني كه بر غير اين باور هستند، ميباشد كه با نقد ارشادانه و منصفانه ، و عالمانه و تحقيقي، و مدلل خود در صورت عدم باور بر صحت چنين برداشتي مبني بر ظلم از طرف خداوند بر هر موجودي در هستي چه از طريق ارسال نظر خود با پست الكترونكي و يا بر پائي كنفرانسي در حضور اساتيد قران شناس ،باب رفع اين ابهام را بگشائيم . صاحب اين شكسته قلم در نهايت تواضع آماده جواب گوئي بر برداست خود ميباشد. مسلما پرداختن به حدود 200 آيه در اين مورد از حوصله هر مقاله ئي بيرون خواهد بود . و اما ( عذاب ) . عذاب آئينه ئيست كه ظالم در نهايت ، يك زماني چهره كريه المنظر خود را در آن خواهد ديد .اين ديدار دير يا زود زماني دارد ، اما سوخت و سوزپنهاني نخواهد داشت . روند ثبت نتيجه اعمال ما انسانها در طول تاريك افرينش و در عرض و پهناي منظومه خورشيدي ما حكايت از آن دارد كه تا بدين لحظه هنوز ظالمي از زير تيغ برنده انتقام آفريدگار در دفاع از مظلوم بظاهر بي كس، حتي براي يك لحظه هم كه شده جان سالم بدر نبرده . نصب اين آينه بر ديوار خانه ظالم يكي از خداكارهاي آفريدگار جهان هستيست ، كه در اين مورد از او بسيار سپاسگذارم . بياد دارم كه ( در روزگار فراگيري دروس رفتاري از پدر و مادرم ، كه رحمت آن بخشنده مهربان بر روح و روانشان باد ، از پدرم ميپرسيديم كه ،خانه ظالم كي خراب ميشه ؟ . و ايشان ميگفتند :” پس از خراب شدن خانه مظلوم ” ) . و ارام ، آرام فرا گرفتم كه اول بايد مظلومي باشد ، تا ظالمي قد علم كند !. پس اين مظلوم است كه تن ببوسيدن كلنگ ظالم ميدهد تا خانه اش را خراب كند ! ، و اين اوست كه بجاي ايستادن بر دو پاي دفاع از حق خود و يا جامعه ، بر دو زانوي زبوني بركوع ميرود و نظاره گر خرابي خانه خود بدست خود و ظالم ميشود. نيك ميدانم كه ظلم پديده شوميست . اما با همه درد ناك بودن ان، آيا چه كسي پذيرنده اين ناروائي بر خود ميشود ؟. مسلما مظلوم !!. زماني كه مظلوم باورمند بودن به رحمت آن بينياز ( صمد ) ، و عدم باورمند بودن به توانائي هاي خود را از دست ميدهد . در آن هنگام كه انساني لباس پر افتخار قناعت را از تن برون و در برابر پديده شوم و خفت بار آز، و طمع عريان ميشود . بايدش كه پذيراي فريب ظلم ، ظالمي شود كه خود ، و بدست بي باوري به خود آنرا خلق كرده بشود . اما چه مژده اميدواركننده ئي بهتر از اين كه ،افريدگار جهان هستي به مكتوبين قانون افرينش امر فرمود : تا بر سر لوحه آن قانون بنويسند كه .
إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَ إِن تَكُ حَسَنَةً يُضَاعِفْهَا وَ يُؤْتِ مِن لَّدُنْهُ أَجْرًا عَظِيمًا ) آيه40 سوره نساء . بطور قطع و يقين خداوند به هيچ موجودي در جهان هستي حتي بكوچكي يك ذره هم ظلم نخواهد كرد .ولي، اما در برابر هر عمل نيكوئي كه از انساني سر زند، خداوند شخصا و بدستهاي پر مهر خود عظيمترين پاداش را بر آن ميافزايد . و اما عذاب چيست ؟ . عذاب زيباترين پديده در آفرينش براي در هم شكستن ستون فقرات ظالم است ، كه در اينجا لازم ميدانم بنمايندگي از طرف مظلوماني كه در طول تاريخ آفرينش و در عرض جغرافيياي زمين، شانس و فرصت ، شنيدن صداي دلنشين در هم شكستن استخوانهاي مستبدين و ظالمان زمان خود را نداشتند ، از آمر به طرح چنين قانوني براي حفظ قسط و عدالت تشكر كنم و باز گويم كه .سپاس يا منتقم .
عذاب ،غبار روبي و پاك كردن آئينه براي بهتر ديدن است ، عذاب، لجن كشي از آب حوض و قابل شنا كردن در آن است ، عذاب ، هرس كردن سر و شاخه هاي بيهوده يك درخت براي بيشتر بارور تر كردن آن است ،عذاب كارنامه ايست كه زماني كه بدست مستبد ظالم ميدهند ، با نگاه بر ستون اعمال سياه خود ، ابتدا در نهايت ناباوري آنرا تكذيب و اما لاجرم در آن هنگامي كه صداي فرياد مظلومان ، بي گناهي كه از تمامي حقوق انسانيشان محروم كرده را در لابلاي سطور ننگين اعمال خود مشاهده ميكند ،تلاشي مذبوحانه و فريبكارانه ئي ،براي تقاضاي عفوو بخشش از مظلوم را آغاز ميكند ، كه … با شنيدن زمزمه زير لب مامورين اجراي عدالت ،دال بر اينكه آنهمه فرصت هاي توبه را كه درطول حياتت به تو دادند فراموش كردي ؟ و اكنون بسيار دير ، و بسيار هم دير است . و در نهايت گذاردن مستبد ظالم دركوره داغ اعمالش و پاك سازي او از زنگار هائي كه در نتيجه اعمال غير انساني ، و ضد توحيدي او ، بر خود و يا بر ديگران روا داشته را عذاب ميگويند . عذاب و هم رديفهاي آن 171 بار و زير مجموعه هاي آن 92 بار در قرآن رحمت براي پاك سازي انسان ظالم بكار آمده است .و تا كنون حتي يك نويسنده صاحب كرامتي ، نوشتاري را از خود دال بر عذاب كردن انسان توسط خداي اسلام بر جاي نگذاشته است ، چه رسد به آناني كه ادعاي مسلماني ميكنند . در پايان در نهايت احترام به آناني كه ميگويند در آيات قرآن سراسر عذاب است و از قرآن بوي عشق به مشامشان نميرسد ،عرض ميكنم : يكبار قرآن را تلات كنيد ، بشرط خواندني ترتيلا .( آرام ) . كه البته قران ميفرمايد: لايمسوهو الاالمطهرون . انهائي قرآن را لمس ميكنند كه در اقيانوس ضلال قراني به طهارت رسيده باشند.
يا منتقم ، اگر در چارت سازماني آفرينش تو آدرسي براي ارائه درد نامه هاي ما از خداوندان استبداد ، و آنچه بر ما عاشقان آزادي و مئومن به كرامت انساني ميگذرد نميبود ، مسلم بدان كه نه تنها كه به قيامتي به بلنداي بي زماني و رسيدگي به پرونده همه ما شك ميكردم ، بلكه اگر هم وجود ميداشت ( كه دارد ) من اولين كسي بودم كه بر سر صف شكايت از خودت گرده ام را براي فرود هر شلاق كفري پذيرا ميكردم .
يا رب ، نه چنين است در اين ناچيزعمر ، آنهائي كه چشم بصيرت در سر دارند گوشه ئي از عذابي را كه بر پاره ئي از مستبدين زمان ما روا شد . را ديدند . عده ئي بر خود لرزيدند و تا زمان باقي بود رو به مدرسه توبه آوردند، باميد عفو تو آرام گرفتند . اما ، يارب ،اما ، يارب ميشنوي چه ميگويم؟ اما بسياري از آنان چنان بر مسند پوشالي بيقدرتي ، و غفلت تكيه زده اند كه ،انسان از ديدارشان بر، و در زمين دچار دل آشوبه ميشود ،. تحمل ديدارشان انسان مسئول را راهي شفا خانه ميكند . يارب، اينها چنان كردند كه ، پاره ئي از مسلمانان نيز ميگويند تو بوئي از عشق نبرده ئي !!!! براي هردوي ما كشنده است ،نه؟. مخصوصا، براي آنها كه در اقيانوس عشق به تو به طهارت رسيده اند، و گوارائي آن اب رحمت را بر جسم و جان خويش لمس كرده اند.
يا رب ، تو از حرفهاي اينها دلگير نشو ، روزگار سختيست ،استبداد و ظلم بيداد ميكند. توان ماندن با تو را از خيليها گرفته اند .همه در حال انتظارند.ميدانم كه عشقمان يكطرفه شده و اين تنها تو هستي كه … اما بازهم به بزرگي خودت ما را ببخش ، هميشه از تو ممنونم .
يارب ، گوش ميدهي چه ميگويم ؟ ما در فراغ برخورداري از نعمت ساختن وطنمان، و آزادي اسيرانمان ، و نبودن در كنار داغدارانمان ، و فرار اخلاق از ديارمان ، و مرگ فتوت، و جوانمردي در سرزمينمان ، و حراج ناموسمان ، سخت در عذابيم. و در انتظار نزول عذابي به سنگيني آسمانت بر اين مستبدان ،ضاله، و ظالم هستيم . دست هاي انتقام و عذاب تو از مستبدان و ظالمانرا ميبوسم. جان من مصلحي ديگربفرست. آمين.