آقای سروش: نبود عشق در قرآن ۱
بدست Nader • 27 جولای 2012 • دسته: نوشتاربِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم.
امروز 27.جولاي 2012
به سخنراني جناب دكتر سروش كه در همين ماه در دانشگاه UCLA در باره روشنفكرديني كرده بودند ،و آنرا دوست عزيزي برايم ارسال كرده بودند (كه همين جا از داشتن دوستي با اينهمه وسعت نظر بسيار سپاسگذارم ، اكبر آقا نه تنها براي من بلكه تمامي كساني كه حتي نميشناسد هر اطلاعات آموزنده اي را ميفرستد، مسئول بودن اين انسان مسلمان قابل تقدير است ) تمامي آنرا به دقت در 134 دقيقه گوش كرده بودم افتاد .اصلا ، درد خودم را فراموش كردم ،يادم افتاد كه به آن دوستان گرامي قول داده بودم كه در مورد مسئله خشيت و ترس از خداوند جوابي قرآني در خور، آماده و تقديمشان كنم . البته نه در شان قرآن ، و نه در سطح علم علماي بزرگ .بلكه برابر با بضاعت نا چيز خودم .
اگر حافظه ام درست ياري كند در پاسخ به يكي از حضار محترم در مورد نبود عشق در قرآن چنين فرمودند كه : اتفاقا در قران اثري از عشق نيست !!! همه صحبت از خشيتي و عذاب و خشم خداوند است ، و بعدها اين جناب مولوي، و حضرت حافظ بودند ( پيشوند احترامات از بنده است ) كه عشق و شيريني را به آن افزودند !!.
گرچه شب قبل در يك محفل خصوصي بهمراه جمعي از سروران گرام در خدمت ايشان بودم ، اما در گيري با اين بيماري اجازه رفتن به آن سخنراني شب بعد را از من سلب كرد كه بسيار هم متاسف شدم .اما
دوستاني كه همانند من به اين سخنراني گوش كرده بودند ، در مورد اين پاسخ ،يك جورائي بغص كرده بودند .امروز پس از بازگشت از بيمارستان ،فكر كردم كه بهتر است نظر خودم را گر چه نظر يك شاگرد كم سواد در برابر يك استاد است را حد اقل به همباوران خودم داده باشم ، شايد كه ديگر فرصتي پيش نيايد .البته كه كل سخن بسيار روان و زيبا انجام شد ، و زيبا تر كه ايشان از بزرگاني ياد كردند كه هر كدام به نوبه خود يكي از پايه هاي فرهنگ اسلام قرآني ما هستند ، يادشان ، ياد باد. آرزو ميكردم كه از مراد من ، آن بزرگمرد قرآن شناس تاريخ تشيع ،طالقاني روشن ضمير نيز يادي ميشد( كه مطمئن هستم تشيع هنوز محصولي همانند طالقاني در فهم قرآن ببازار روشنائي هاي قرآن هديه نكرده است) . بهر صورت از جناب سروش تا همين اندازه ممنونم .
اتفاقا ، چند روز قبل يك سوآلي پيش روي عده اي از اساتيد بزرگوارم تقريبا به همين مضمون گذاشته بودم كه ،چطور يك عاشق مييتواند معشوق خود را عذاب كند ؟ ( كل اين مضمون را ميتوانيد در سايت naderentezam .com تحت همين عنوان مطالعه فرمائيد.
( چقدر جالبه من در هر سطري كه مينويسم بياد يكي از دوستان بزرگواري ميافتم ، كه هر كدام به نحوي در ارشاد من براي فهم بهتر از مفاهيم قرآن كريم به نوبه خود سهمي داشته اند . اولين آزاده اي كه در مورد آن سوال ( چگونه عاشق معشوق خود را .. ) در كمتر از 48 ساعت با ارسال يك e- mail يك سطري بر اين مبنا ” در پاسخ درخواست شما بايد حالتي فرا رسد تا جواب دهم ” ابوالحسن بود ، انساني كه عمر پر هزينه ، و پر بارش را صرف معنا بخشيدن به كلمه آزادي در گفتار، و كردار ، وپندار كرده و ميكند . بس درد ناك و كشنده است كه بايد اذعان كنم كه فرهنگ مرده پرست ما در دير زماني دگر از او نيز ياد خواهد كرد، گرچه دوستانش همين امروز نيز براي هر چه پر بارتر بودن تلاشش براي آزادي درتمامي لحظات دعا گوي اويند ) .
از بدرازا كشيدن سطور ابتدائي مطلب پوزش ميطلبم . و اما عشق و ترس در قرآن :
به يقين ، همباوران عزيز من ميدانند كه ، الله رحمان و رحيم ،پيامش را با دو صفت رحمانيت ، كه دربر گيرنده عشق همگاني او بر تمامي موجودات در جهان هستي اعم از پرستندگان، و تكذيب كنندگان او ميباشد ،و رحيميت ، كه آن نيز عشقيست غير قابل توصيف و مبارك بر دوستان نزديك او ،آغاز ميكند .
حال بايد ديد كه اين خداوند رحمان و رحيم از ابتداي آفرينش موجودي ، بنام بشر، انسان،آدم چگونه اورا به هستي و فرمانبران و كارگزاران ( ملائكه ) خود در زمين معرفي و بلافاصله پس از آفرينش ، تا پايان آخرين مرحله تكامل فكري ( ابلاغ آدمييت ) اودر باره او، و با خود او سخن ها فرمود .
1- آفرينش ،بشر ،وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىِّ خَلِقُ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ(28)
2- فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ(29)
3- فَسَجَدَ الْمَلَئكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ(30
4- إِلَّا إِبْلِيسَ أَبىَ أَن يَكُونَ مَعَ السَّجِدِينَ(31.و هنگامي كه گفت پروردگار تو مر ملائكه را ،بدرستي كه من آفريننده ام بشري را از گل خشك ،از لاي ريخته شده .پس چون راست كردم او را ، و دميدم در آن از روحم ( بزرگترين نعمت آگاهي )پس بيفتيد مر او را سجده كنان . پس سجده كردند مر او را فرشتگان (تمامي نيروهاي جهان هستي در زمين ) همگي . به جزء شيطان كه ابا نمود كه باشد با سجده كنندگان .
قَالَ يَإِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ(32)
قَالَ لَمْ أَكُن لّأَِسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ(33)
قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَْا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ(34 در اينجا خداوند ، بدون هيچ خشم و ناراحتي ، و بسيار خون سرد از يكي از نيرو ها ( شيطان ) كه از سجده به بشر خود داري كرده بود ، سوال كرد : گفت اي شيطان چيست مر ترا كه نميباشي با سجده كنندگان؟ آزادگي خداوند هستي را تماشا كنيد ) .شيطان در جواب آفريدگار جهان هستي : گفت نيستم من كه سجده كنم مر بشري را كه آفريدي او را از گل خشك شده ،از لاي ريخته شده. نگاه كنيد به همين خداوندي كه ، به خداوند سوزاننده ! متهم ميشود. گفت پس بيرون رو از آن ،پس توئي رانده شده وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلىَ يَوْمِ الدِّينِ(35.بدرستيكه بر تست لعنت تا روز قيامت . حال همين شيطان ( تنها موجودي كه در برابر امر آفريدگار جهان سر تعظيم فرود نميآورد!) از خداوند رحمان و رحيم چه تقاضائي ميكند ؟ قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنىِ إِلىَ يَوْمِ يُبْعَثُونَ؟ قال فانك من المنظرين
الي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ(38 گفت اي پروردگار من ،پس مهلت ده مرا تا روزي كه بر انگيخته ميشوند. فرمود: پس تو از مهلت دادگاني،تا روز وقت دانسته شده .گوش كنيد به جواب شيطان، آنهم به خداوندي كه ، خود همين شيطان در آيه قبل اورا رب خود مينامد ،قَالَ رَبِّ بمَِا أَغْوَيْتَنىِ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنهَُّمْ أَجْمَعِينَ(39)الاعِبَادَكَ مِنهُْمُ الْمُخْلَصِينَ: گفت پروردگار من بآنكه اغوا كردي مرا ، هر آينه آراسته ميكنم براي ايشان ( همين بشرنور چشمي تو ) در زمين و هر آينه باز دارم ايشان را همگي . مگر بندگان تو از ايشان كه مخلصانند . قَالَ هَاذَا صِرَاطٌ عَلىََّ مُسْتَقِيمٌ(41)
إِنَّ عِبَادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيهِْمْ سُلْطَنٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ(42: گفت اين راهيست بر من راست ، بدرستيكه بندگان من نيست مر ترا بر ايشان تسلطي مگر انكه پيروي كرد ترا از گمراهان .( گرچه با اينگونه ترجمه موافقتي ندارم ،اما با پيروي از صداقت در امانت عين آنرا از قران خود نوشتم ).
تا اينجا ،خدا وند ، آفريدگار و پروردگار جهان هستي ، براي اولين بار در زمين موجودي بنام بشر را ميآفريند ، و1. از روح خود ،تنها و تنها در اين موجود ميد مد
2.به تمامي نيروهاي جهان در زمين امر به اطاعت از اين عزيز دوردونه ميكند !. و براي اولين بار كه يكي از آنها ، و فقط يكي از آنان به اين بشر تازه آفريده شده سجده نميكند .3. امر به اخراجش از شبكه نيروهاي ( مثبت و كار ساز ) ميفرمايد .4. اما در عين حال به خواسته همين شيطان نيز جواب رد نميدهد ؟! .
در اين آيات ،آيا بجز عشق پروردگار به اين موجود نوپا چيز ديگري ميبينيد ؟ . از روح خودش در او ميدمد ، بتمامي نيروهاي جهان هستي امربه اطاعتش را ميكند ، خاطي را تنبيه ميكند .در عين حال قول ميدهد او را تا زماني كه آن نيروي شيطاني را در پرستش ( عشق بازي دوطرفه ) جاي گزين خداوند ،خالق و رب خود نكند تا عصر قيامت از او مواظبت كند . اين تا اينجا و دوران بشر بودن اين آفريده نو پا ، كه نه تنها اثري از خشيت و ترس نيست ، بلكه عشق خود را به او ثابت ميكند .از همباوران ودگر انديشان محترم سوال بايد كرد كه اگرخداوند به اين موجود انسان از ابتدا راه و چاه را نشان داده و اين موجود را نيز عقل و اختيار داده ، و در تمام شئون زندگي مرتب براي او پيام فرستاده و او را راهنمائي كرده ،و اين جناب بشر خود انتخاب به بد فرموده ،چرا شما به خطا رفتن او را و دچار عذابي را كه خود ايجاد كرده را به حساب خداوند ميگذاريد ؟ به سوره حمد نگاه كنيد . از ابتدا همه عشق است و عشق و راهنمائي معشوق خود . باور ندارم هيچ مادري از او دلسوز تر، هيچ رفيقي از او با وفا تر ،هيچ نگهباني از او با قدرتتر ، و هيچ راهنمائي ازاو عالمتر و با شعور تر ميتوان يافت . اگر شما سراغ داريد ، حتمي اين بنده را نيز آگاه فرمائيد .
و اكنون ، قدم بعدي و ابراز عشق بالاتر از آفريدگار جهان هستي ، دراولين تكامل بشر و عروج او به مقام انسانييت.
دنباله مقاله در زمان ديگر ، انشاالله.