به مناسبت ۴۳ سالگی پسرم

بدست • 16 مارس 2017 • دسته: نوشتار

بمناسبت سالروز تولد پسرم محمد هادی انتظام .
چه زمانی مرگ ، این پدیده حق ، میبایست حلقوم ما را بفشارد ؟ .
ابتدا به این حق از چشم و دل قرآن به آن مینگریم ،
وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ” آن مستی مرگ که از آن فرار میکردید ، یکی از پدیده های بر حق آفرینش هست امروز به سراغتان آمد .
ساعت ۹،۳۰ صبح روز یکشنبه بود ، این زمانی بود که بعد از ۱۴ سال مدیریت بیمارستان پارس تهران رفته بودم به شهر زیبا ی اهواز تا برای مردم خون گرم آن شهر نیز بیمارستانی بسازم ، خانم عزیزی که در اطاق زایمان کار میکرد ، با یک لبخند بسیار زیبا ، از اطاق زایمان آمد بیرون و گفت مژده بده ، پسره .
من که ۳۰ سال برای شنیدن چنین خبری صبر کرده بودم ، او را بغل کردم و سپاسش گفتم .
۳۰ سال دیگر صبر کردم ، و روز یکشنبه ۲۳ جون ۲۰۰۲ در آخرین دیدارمان گفت : بابا ، شما فقط یک هفته دیگر بمن فرصت بدهید ، تا من فارغ التحصیل شوم و شما را از کار کردن بازنشست کنم و از این به پس این شمائید و قرآن تان و نوشتن مقاله و سخنرانی و هر چه دلتان میخواهد بکنید .
هر دو نفر ما غافل از اینکه برای حیات و ممات ما دیگری تصمیم میگیرد !!
و او در نیمه های شب چهار شنبه ۲۶ جون ۲۰۰۲ به معشوق پیوست .
آری مرگ یک حق هست ، همسایه دیوار بدیوار حیات دنیوی ما ، چه جالب که ما از حضور این همسایه نیز غافلیم تا اینکه آرام درب منزل ما را میزند و با یک لبخند شیرین خودش را معرفی میکند .
وه که چه بسیاری از ما این لبخند زیبا و بر حق او را دوست نمیداریم .
همنوع گرامی من ، هر زمان که فرصتی پیش آمد به حضور این زیبا همسایه بسیار نزدیک تان فکر کنید ، شاید یاد او ما را از دوست داشتن یکدیگر غافل نکند .
پس هنوز هم دوست تان دارم . یادش و یاد همه آنها گرامی باد .

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.