برای آنها که در این بی عدالتی مردان برای تامین معاش کلیه می فروشند

بدست • 13 فوریه 2022 • دسته: نوشتار
آن عهد و پیمان تو و من چه شد ؟
دیروز در سر چشمه آفرینش که ، ما را بهم پیوند میدادند
در آن لحظه گرم حیات که همدیگر را بغل میکردیم
در نیمه شبی که بند تسبیح عشق ما بهم گره خورد
آن گرمای هیجان عشق را بیاد داری ؟ چگونه در آغوشت کشیدم ؟
آن سحر پذیرش حیات را که هر دو در گلدسته آفرینش بانگ سر آغاز طپش قلب را که در هستی طنین انداخته بود یم ، و ما این همانی جستن با آفرینش را تجربه می کردیم بیاد داری ؟
آن شب زیباترین لحظه ای بود که ماه در آسمان آفرینش تو و من با خورشید برابری کرد !!
من هنوز آن پیمان نامه را که با خط سرخ نوشتیم در گوشه جگرم بامانت ……………..
فریاد و هزاران بیشمار فریاد ، این چه ظلمی است که بر این عشق روا میرود !!
دیروز در آن پست کوچه ، زیر تیغ آن نا بکار که ما را از هم جدا میکردند
هیچ کس برای آن پایان تلخ جدائی اشک همدردی فرو نریخت !!
خدا نگهدار ، امشب من مهمان یک ناشناسم تا ، شکم بچه های تو سیر شود
هیچ نمیدانستم ، حتا به قیمت جدائی درد ناک ما. کودکی آرام می خوابد !!
تقدیم به آنها که ، برای سیر کردن شکم بچه های گرسنه شان کلیه می فروشند .
استبداد ننگتان باد ، ما سزاوار این جدائی نبودیم .
چهارم فوریه ۲۰۲۲ . نادر انتظام .

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.